خانه > پایگاه دانش > از مقایسه‌کردن خود با دیگران بپرهیزید
از مقایسه‌کردن خود با دیگران بپرهیزید

از مقایسه‌کردن خود با دیگران بپرهیزید

ممکن است در نقطه‌ای از زندگی، استفاده‌کردن از سیستم ناوبری درونی خود1 (ارزش‌ها) را متوقف کنید و برای تصمیم‌‌ها، جهت‌گیری‌ها و انتخاب‌هایتان سراغ معیارهای بیرونی یعنی دیگران بروید. در این صورت شما به خودتان اعتماد ندارید تا عملکرد خود را در مسیر رشد و توسعه ارزیابی کنید.

یادتان باشد هیچ‌کس دیگری نمی‌تواند بفهمد که شما قرار است کجای این زندگی باشید. شما سیستم ناوبری و هدایت خود را دارید و فقط شما می‌توانید از جهت حقیقی خود مطلع باشید. البته می‌توانید از دیگران درخواست کنید تا نظر یا توصیه‌ی خود را به شما ارائه کنند.

در پی نظر دیگران بودن، پذیرفتنی و حتی عاقلانه است، نه برای آن‌که آن‌ها جای شما تصمیم بگیرند، بلکه به این دلیل که قبل از تصمیم‌گیری، اطلاعات لازم را جمع‌آوری کنید.

شاید بخواهید نظر آن‌هایی را جویا شوید که قبل از شما به چیزی که تلاش دارید برسید، رسیده‌اند. شاید در زندگیتان، رهیار یا مشاوران مورد اعتمادی دارید. برای آن‌که بتوانید در زندگی به سطحی بالاتر بروید، می‌توانید از کمک یک کوچ استفاده کنید، اما این فقط شما هستید که در حقیقت می‌دانید کدام جهت را باید برای خود انتخاب کنید. واگذارکردن این تصمیم به نفر دیگر، اثر منفی روی رابطه‌ی شما با خودتان خواهد داشت.

این‌که بخواهید پیشرفت خود را براساس جایگاه و میزان پیشرفت دیگران اندازه‌گیری کنید نیز کار بسیار زیان‌بخشی است. «بهترین‌بودن» به اندازه‌ی «بهترین خودتان بودن» مهم نیست.

وقتی تقلا می‌کنید که بهترین باشید (در مقایسه با دیگران بهترین‌بودن)، موفقیت و دستاوردهایتان کوتاه‌مدت خواهد بود. این‌که بخواهید به‌عنوان بهترین شناخته شوید، نیازمند دفاع مداوم است؛ زیرا بقیه نیز به‌شدت در حال تلاش هستند تا از شما بهتر شوند.

البته بعضی‌اوقات تغییر می‌تواند ناگهانی باشد، اما اغلب به صورت فرایند است. بهبود و پیشرفت، یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد. برای آن‌که متوجه شوید چقدر حرکت کرده‌اید، پیشرفت خود را نه‌تنها با دیروز، بلکه با جایی که حرکت خود را آغاز کرده‌اید، مقایسه و اندازه‌گیری کنید.

شما همیشه می‌توانید در مقایسه با دیروز خودتان بهتر شوید. تلاش و کوشش شما برای تبدیل‌شدن به بهترین خودتان، می‌تواند به این منجر شود که دیگران شما را بهترین بدانند، اما فرقش این است که انگیزه‌ی شما برای رسیدن به این نقطه، غلبه‌کردن بر دیگران نبوده، بلکه انگیزه‌ای درونی برای بهترشدن بوده است. شما موفقیت خودتان را از طریق شکست و اشتباهات دیگران به‌دست نیاورده‌اید، بلکه با کمک‌گرفتن از سیستم ناوبری و جهت‌یابی درونی خودتان، توانسته‌اید خود را به سمت بهبود و پیشرفت مستمر هدایت کنید. با این کار، شما در حال پرورش موهبت‌های درونی خودتان هستید که می‌توانید به دنیا عرضه کنید. شما بهترشدن و پیشرفت مداوم خود را نسبت به جایی که بوده‌اید، به خود و دیگران بدهکار هستید.

بیشتر بدانید: چگونه از توانمندی‌های اساسی خود استفاده کنیم؟

اگر با ارزشمندی و شأن خود رابطه‌ی سالمی داشته باشید، آن‌گاه خودتان را فقط با «بهترین نسخه‌ی قبلی خودتان» مقایسه می‌کنید، نه با تعریف دیگران از «بهترین».

وقتی بهترین خودتان باشید، انسان‌های درستی جذب شما خواهند شد. شاید بهترین خودتان‌بودن، باعث جذب انبوه انسان‌ها به شما نشود (شاید هم بشود)، اما آن‌هایی را جذب می‌کند که از موهبت‌ها و توانمندی‌های ذاتی و خاص شما سود و بهره خواهند برد.

مهارت‌هایتان را برای هدفی والاتر با دیگران به اشتراک بگذارید

آدولف هیتلر و ماهاتما گاندی را درنظر بگیرید. هر دوی آن‌ها از موهبت‌ها و توانمندی‌های ذاتی خود استفاده کردند و باورشان این بود که اعمالشان به سود دیگران است. اما نتیجه‌ی کار آن‌ها خیلی با یکدیگر تفاوت داشت. براساس روایات و شواهد تاریخی، هیتلر باور داشت که قتل‌عام میلیون‌ها انسان بی‌گناه، باعث نجات آلمان از طریق ایجاد یک نژاد برتر می‌شود که برای اعضای آن نژاد مفید و سودمند خواهد بود. او باور داشت که در حال استفاده از موهبت‌ها و توانمندی‌های ذاتی خودش است و از این رو ممکن بود که احساس ارزشمندی بسیار بالایی هم داشته باشد.

از طرفی دیگر، گاندی انسانی بسیار متواضع بود. او قبول داشت که همه با هم برابرند و نسبت به دیگران هیچ برتری‌ای ندارد. او بی‌نیاز از تشویق و تمجید دیگران، از موهبت‌ها و توانمندی‌های ذاتی‌اش برای خدمت‌رسانی به هدفی والاتر (انسان‌های دیگر و بشریت) استفاده کرد. او مأموریت و رسالتی داشت و برای آن به‌پا خاست.

مقایسه با دیگران

همیشه دنبال درس‌هایی باشید که کمکتان می‌کند بهتر شوید و رشد کنید

وقتی از موهبت‌ها، توانمندی‌های ذاتی و مهارت‌هایتان برای کمک به دیگران استفاده می‌کنید، باعث می‌شود در شما شوق و میل بهترشدن ایجاد شود. بخشی از بالابردن ارزشتان این است که آموزش‌پذیر باقی بمانید تا بتوانید به یادگیرنده‌ی مادام‌العمر تبدیل شوید. سعی کنید به آن‌هایی که در کار و حرفه‌ی شما کفایت و شایستگی دارند، با دقت نگاه کنید و از آن‌ها بیاموزید. به دنبال راهنماهایی (رهیار) باشید که بتوانند به شما کمک کنند به سطح بعدی خودتان برسید و به نسخه‌ی بعدی خودتان تبدیل شوید.

معمولا خوشحال‌ترین انسان‌ها، بی‌آن‌که احساس خودبزرگ‌بینی و خودمهم‌پنداری داشته باشند، درک سالمی از حس ارزشمندیشان دارند. معمولا مرز باریکی بین اعتمادبه‌خود و تکبر وجود دارد، اما اعتماد به خود، بیش‌تر به نفع شماست. اعتماد به خود، دربردارنده‌ی حسی از اطمینان و ارزشمندی است، در حالی که شما می‌پذیرید ذره‌ی بسیار کوچکی از این دنیای عظیم هستید.

تصور کنید که «حس ارزشمندی به خود» مثل یک طیف است. در یک طرف، کسانی هستند که تکبر دارند و خودشان را ارزشمند می‌دانند، اما دیگران را خوار و کم‌ارزش می‌شمارند. در طرف دیگر، افرادی هستند که اهمیت دیگران را به رسمیت می‌شناسند، اما به ارزشمندی خودشان اعتقادی ندارند. وسط این طیف، افرادی را پیدا می‌کنید که تعادلی سالم از حس ارزشمندی به خود دارند، جایی که هم دیگران ارزشمندند و هم خودشان. بهترین نقطه روی این طیف، جایی است که شما بدون تکبر به خودتان اطمینان دارید و می‌دانید که به اندازه‌ی کافی خوب و باکفایت هستید، اما از هیچ انسان دیگری بهتر نیستید.

داشتن سطحی سالم از «عزت‌نفس» و «احترام به خود»، در داشتن رابطه‌ی مثبتی با «حس ارزشمندی و شأن ذاتی خود» بسیار حیاتی است. «عزت‌نفس» نیازمند دوست‌داشتن خودتان و داشتن حسی خوب است درباره‌ی این‌که چه کسی هستید. «احترام به خود» یعنی خودتان را به اندازه‌ای ارزشمند ببینید که می‌توانید چیزی مهم را به دیگران ارائه کنید. آیا درک می‌کنید که چقدر مهم هستید؟

برگرفته از کتاب کوچینگ خود| نوشته: کیم اُلوِر| ترجمه: دکتر امیر پهلونژاد| انتشارات نسل یاسان


  1. سیستم ناوبری و جهت‌یابی درونی یا قطب‌نمای درونی ما، همان ارزش‌ها یا شمال حقیقی ماست. ما براساس این معیار (ارزش‌ها) تصمیم می‌گیریم، انتخاب می‌کنیم، جهت‌گیری می‌کنیم و عملکرد خود را ارزیابی می‌کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *