کوچینگ چیست؟ کوچینگ یعنی رهاسازی پتانسیل و استعدادهای نهفته فرد.
به معنای کمک به توانمندسازی انسانها است تا با طراحی چشمانداز بزرگ زندگی خود، بتوانند اهداف مثبت خود را کشف و شناسایی کرده و آنگاه در جهت تحقق آن گام قدمی بردارند.
افرادی که زندگی برای آنها چیزی بیش از یک روزمرگی است و آنرا یک فرصت میبینند، از خود میپرسند چگونه میتوانند زندگی خود را بهطور کلی بهبود ببخشند؟ این افراد میخواهند تا زندگی شخصی و حرفهای خود را ارتقا ببخشند یا شغل خود را توسعه دهند، برخیها میخواهند در محیط کار کنونی خود رشد کنند تا مدیر و یا سرپرست مؤثرتری باشند. برخی بهعنوان صاحبان مشاغل و کسبوکار بهدنبال توسعه مؤثر سازمان خود هستند، بسیاری نیز بهدنبال رضایتمندی شخصی، نیکزیستی و شادکامی پایدار میگردند. از این رو هر روزه افراد بیشتری به دنبال راهنمایی و هدایت حرفهای، علمی و روشمند هستند تا زندگی همه جانبه بهتری برای خود بسازند.
در حقیقت کوچینگ فرایندی علمی است برای رهاسازی توان و استعدادهای درونی افراد در جهت بهینه و بیشینهسازی عملکرد آنها، که در دو سطح فردی و سازمانی به کار گرفته میشود. در هر حال، چه رشد و شکوفایی شخصی، چه توسعه سازمان و کسب و کار خود، در همه حالتها، افراد نیازمند رشد، تغییر، تحول و حرکت از شرایط موجود به شرایط مطلوب هستند. از این رو همگان نیازمند نقشه راه، ابزار و مهارتهای لازم هستند.
هر انسانی برای نیکزیستی باید از آنچه در دنیای بیرون از خودش اتفاق میافتد، قویتر و توانمندتر باشد. او نیاز دارد پیش از هر چیزی خود را بشناسد، از آینده تصویری واقعی و دست یافتنی داشته باشد، از منابع درونیاش برای مدیریت بهینه استفاده کند و مهارتهای جدیدی بیاموزد. از این رو کوچینگ در حوزههای زیر به افراد کمک میکند:
امروزه اکثر سازمانهای بزرگ و یا کوچک در کنار موضوعاتی مانند سرمایه مادی و معنوی، تامین مواد اولیه، شناسایی فرآیندهای داخلی، راههای توسعه بازار و… بخشی زیادی از انرژی و توان خود را صرف تعامل با نیرویهای انسانی میکنند. نیرویهای انسانی که با تنوع خواستهها و نیازهای متفاوت، سطح انرژی و انگیزه متفاوت و باورها و رفتارهای ناکارآمد باید در کار فردی و تیمی، کارآیی و اثربخشی داشته باشند.
کوچینگ سازمانها در موارد زیر کمک میکند:
رویکردهای مختلف کوچینگ چیست؟ کوچینگ رویکردهای مختلفی دارد که غالباً بر اساس یک مدل یا ترکیبی از چند مدل پیش میرود.
وجه اشتراک همه این رویکردها پرسشگری، کمک به افراد برای شناخت منابع خود و بهکارگیری آنها برای رسیدن به اهداف انتخابیشان است. اما سوال مهم این است، آیا میتوان بدون شناخت علمی از رفتار و انگیزه “انسان”، سوالات درست و هدفمند پرسید یا او را آموزش داد؟
روانشناسی کوچینگ نظریهها و مفاهیم روانشناختی را در فرایندکوچینگ به کار میگیرد. رایمانا اولین موسسه روانشناسی کوچینگ در ایران است. هدف روانشناسی کوچینگ بهبود عملکرد، موفقیت، نیکزیستی و شکوفایی در افراد، تیمها و سازمانها با استفاده از روشهای مبتنی بر یافتهها و تحقیقات علمی است.
روانشناسی کوچینگ تحت تأثیر نظریههای مختلف روانشناختی از جمله روانشناسی انسانگرا، نظریه شناختی-رفتاری، نظریه انتخاب و واقعیت درمانی، نظریه خود-تعیینگری، روانشناسی مثبت، رویکرد حلمحور، روانشناسی تحولی، نظریه یادگیری و روانشناسی اجتماعی است.
روانشناسی کوچینگ بهطور رسمی، بهعنوان یکی از زیرشاخههای روانشناسی با ظهور روانشناسی مثبت توسط پروفسور مارتین سلیگمن در سال 2000 آغاز شد. شاخههای اصلی روانشناسی کوچینگ شامل حوزههای ورزش، سلامت، زندگی (توسعه فردی)، سازمان (حرفه، توسعه کارکنان و کسب و کار) است.
روانشناسی مثبت که توسط مارتین سلیگمن و تعداد دیگری از روانشناسان توسعه یافته است، بر جنبههای مثبت ویژگیهای انسانی مانند توانمندیهای منشی و فضیلتها تمرکز میکند همچنین بر سه پایه تجربیات مثبت، ویژگیهای فردی مثبت و هیجانات مثبت قرار گرفته است .
کوچینگ مثبت نیز در شالوده خود بر همین اصول تمرکز دارد و با بهرهگیری از آن به بهبود عملکرد و نیکزیستی مراجع کمک میکند. همچنین در این نظریه تاکید میشود که عواطف مثبت به افراد انگیزه میدهد تا تواناییها و شایستگیهای خود را افزایش دهند.
باربارا فردریکسون میگوید: احساسات مثبت نه تنها در ایجاد انگیزه درونی اثرگذار است، بلکه میتواند در گزینش رفتارهایی سازنده و موثر از سوی فرد نیز نقش داشته باشند. در روانشناسی کوچینگ نیز تشویق و برانگیختن احساسات مثبت بهمنظور الهام بخشیدن به مراجع برای انجام اقدامات مشخص در جهت اهدافشان مورد تاکید قرار میگیرد.
جدای از احساسات، مشغولیت کامل در فعالیتها نیز عاملی برای به حداکثر رساندن عملکرد فرد است.
رویکرد انسان گرایانه به روانشناسی، تاثیر بزرگی در روانشناسی کوچینگ داشته است. روانشناسی انسانگرا و کوچینگ هر دو دیدگاه مشترکی در مورد انسان در حوزه خودشکوفایی دارند. یعنی معتقدند هر زمان که فرصتی به وجود بیاید، انسانها از ظرفیت ارتقایی خود بهره خواهند برد.
روانشناسی کوچینگ به این پیشرفت به عنوان فرآیندی متشکل از تغییرات مثبت، مشخص و مستمر در زندگی فرد نگاه میکند. همچنین، این فرایند رشد باید توسط مراجع و با همراهی کوچ انجام شود. کوچ مسیر خودشکوفایی را در مراجعان خود تسهیل میکند.
کارل راجرز به عنوان یکی از روانشناسان انسانگرا، رابطه مراجع- درمانگر را یک عنصر کلیدی در تسهیل رشد فرد میداند. در کوچینگ مبتنی بر این رویکرد نیز، رابطه بین کوچ (تسهیل کننده) و مراجع بسیار مهم است. به ویژه، راجرز سه ویژگی کلیدی را در یک رابطه خوب بین کوچ و مراجع شناسایی کرد: واقعی بودن (اصالت)، اعتماد و درک همدلانه.
علاوه بر این، تفاوت مهمی بین کار بر روی مراجعِ درمانی و کار با مراجعِ کوچینگ وجود دارد. کوچ باید مراجع خود را مشتاقانه همراهی کرده و با او فعالانه تعامل کند تا تجربیات او را درک کند. کوچ همچنین باید بتواند مراجعان خود را همانگونه که واقعا هستند بپذیرد، زیرا افراد برای خودشکوفایی باید نسبت به خود احساس ارزشمندی کنند و بدین ترتیب کمک میکند مراجع انتخابهایی انجام دهد که باعث رشد و شکوفاییاش میشود.
کلام آخر
هدف کوچینگ روانشناسی مثبت، تسهیل دستیابی به هدفها و تغییرات مثبت در تمام قلمروهای زندگی فرد است. در کوچینگ مثبت، تمرکز کوچها به جای کمبودها بر توسعه است. طبق تحقیقات انجام شده، این رویکرد، منجر به پیامدهای مثبت، هم برای افراد و هم سازمانها میشود. به همین خاطر کوچینگ روانشناسی مثبت تبدیل به رویکردی رایج و شناخته شده در مداخله مؤثر فردی و سازمانی شده است.