خانه > مجله > اثربخشی نظریه خود‌تعیین‌گری در انگیزش و نیک‌زیستی انسان
اثربخشی نظریه خود‌تعیین‌گری در انگیزش و نیک‌زیستی انسان

اثربخشی نظریه خود‌تعیین‌گری در انگیزش و نیک‌زیستی انسان

نگارنده: دکتر امیر پهلو‌نژاد 

هدف: نظریه خودتعیین‌گری[1] نظریه‌ای جدید درباره انگیزه انسان و نیک‌زیستی است. این نظریه باور دارد که ارضای سه نیاز روانشناختی اساسی «خودمختاری[2]»، «شایستگی[3]» و «رابطه[4]»، همچنین محیط‌های حمایت کننده از این نیازها (به خصوص نیاز به خودمختاری) بر ایجاد انگیزه درونی، عملکرد و نیک‌زیستی انسان اثر دارد. هدف این پژوهش مروری، بررسی اثربخشی این نظریه در انگیزش و نیک‌زیستی انسان در چهار حوزه مهم خانواده، ورزش، سلامت‌روان و سازمان است.

روش: روش انجام کار، مرور کیفی پژوهش‌های در دسترس از سال ۱۹۹۵ تاکنون بوده است که در چهار حوزه مهم موثر بر کیفیت زندگی و نیک‌زیستی انسان یعنی خانواده، ورزش، سلامت روان و سازمان منتشر شده است.

یافته: یافته‌ها نشان می‌دهد که برآورده کردن نیازهای روانشناختی اساسی خودمختاری، شایستگی و رابطه و همچنین ایجاد محیط‌های حمایت کننده از این نیازها در افزایش عملکرد خانواده (رضایت از زندگی، رشد و تحول بهینه نوجوانان؛ تعارض کمتر بین کار و خانواده و پیش‌بینی کننده‌های نیک زیستی در خانواده مانند رضایت شغلی و خانوادگی)، ورزش (ایجاد انگیزه درونی و موفقیت)، سلامت روان (بهبود و تغییر رفتار بیمار و بهبود شرایط سالمندان) و سازمان (انگیزه کاری و سازگاری روان‌شناختی در شغل؛ افزایش سطح رفتارهای کاری مطلوب؛ افزایش مشارکت افراد در برنامه‌های ارزیابی عملکرد سازمانی؛ افزایش اشتیاق شغلی و کاهش فرسودگی شغلی؛ مشارکت کاری بیشتر؛ تعادل بین کار و زندگی؛ کاهش علائم جسمی در کار) اثر بخشی زیادی دارد.

نتیجه‌گیری: کاربردهای این نظریه بسیار متنوع و فراتر از حیطه‌های انتخابی این پژوهش است. انسان‌ها علی رغم پیشینه‌های گوناگون و تفاوت‌های فردی، دارای این سه نیاز روانشناختی اساسی هستند. بنابراین می‌توان اثربخشی این نظریه در انگیزش، عملکرد و نیک‌زیستی انسان را به سایر عرصه‌های زندگی‌اش تعمیم داد. تشابه و همراستایی این نظریه با سایر نظریه‌های جدید روانشناسی، مانند تئوری انتخاب[5] و روانشناسی مثبت[6] نیز می‌تواند تأییدگر اثربخشی این نظریه باشد.

مقدمه

نظریه خودتعیین‌گری(SDT)  نظریه‌ای کلان درباره انگیزه انسان، رشد و تحول شخصیت[7] و نیک‌زیستی[8] است (رایان و دسی[9]، ۲۰۰۰؛ رایان و دسی، ۲۰۱۷؛ رایان و دسی، ۲۰۱۹؛ رایان، دسی، وانستینکیست و سوننز[10]، ۲۰۲۱). این نظریه به ویژه بر رفتار ارادی یا خودتعیین شده و شرایط اجتماعی و فرهنگی که آن را ترویج می‌کند تمرکز دارد. نظریه SDT همچنین مجموعه‌ای از نیازهای روان‌شناختی اساسی و همگانی را مطرح می‌کند؛ یعنی نیازهای خودمختاری، شایستگی و رابطه که تحقق و برآورده شدن آن‌ها برای عملکرد حیاتی و سالم انسان بدون توجه به فرهنگ یا مرحله تحولی، لازم و ضروری تلقی می‌شود (رایان، ۲۰۰۹؛ رایان و دسی ۲۰۱۹).

نظریه خودتعیین‌گری یک «روانشناسی ارگانیسمی[11]» است (رایان و فردریک[12]، ۲۰۰۷) و یکی از اعضای خانواده نظریه‌های روانشناختی کل‌نگر از جمله ژان پیاژه و کارل راجرز. بنابراین فرض اصلی آن این است که افراد موجوداتی فعال با تمایلات ذاتی در جهت رشد و تکامل روانشناختی هستند. این ماهیت فعال انسان به وضوح در پدیده انگیزش درونی[13] مشهود است. این تمایل طبیعی از بدو تولد برای جست‌وجوی چالش‌ها، تازگی و فرصت‌هایی برای یادگیری در کودک آدمی آشکار می‌شود. همچنین در پدیده درونی‌سازی یا تمایل به طول عمرِ افراد برای پذیرش و تلاش برای ادغام اعمال و ارزش‌های اجتماعی که آن‌ها را احاطه کرده است، قابل مشاهده است (رایان، ۲۰۰۹). همچنین، از آنجایی که آگاهی بازتابی[14]، تسهیل کننده خودمختاری است، نظریهSDT  بر نقش ذهن‌آگاهی در خودنظم بخشی و تندرستی[15] تأکید می‌کند (رایان، دسی، وانستینکیست و سوننز، ۲۰۲۱).

گرچه گرایشات تحولی (رشدی) که زمینه‌ساز انگیزه درونی و درونی‌سازی است، تکامل یافته و در نتیجه «طبیعی» است، اما این بدان معنا نیست که این تمایلات تحت هر شرایطی قوی عمل می‌کند. در عوض، این تمایلات ذاتی نیازمند حمایت‌ها و عوامل رشدی خاصی از محیط اجتماعی فرد است (رایان، ۲۰۰۹). این عوامل رشدی در SDT به عنوان نیازهای روانشناختی اساسی[16] تعریف می‌شود، که به عنوان آن دسته از حمایت‌ها و رضایت‌مندی‌هایی تعریف می‌شود که برای رشد روانشناختی، یکپارچگی و سلامتی ضروری و لازم است (رایان و دسی، ۲۰۱۹؛ رایان و دسی ۲۰۲۰؛ رایان، دسی، وانستینکیست و سوننز، ۲۰۲۱)

در نظریه SDT سه نیاز روانشناختی اساسی وجود دارد؛ یعنی نیازهای خودمختاری، شایستگی و رابطه. هنگامی که این سه نیاز روانشناختی در یک زمینه اجتماعی حمایت و ارضا شوند، افراد سرزندگی، خودانگیختگی و نیک‌زیستی بیشتری را تجربه می‌کنند. برعکس، بی توجهی به این نیازهای روانشناختی اساسی یا ناکامی در برآورده‌سازی آن‌ها، منجر به کاهش خودانگیختگی شخصی و بیماری بیشتر می‌شود.

در واقع، انسداد یا بی‌توجهی به نیازهای اساسی روانشناختی، در سبب‌شناسی بیماری‌های روانی، ریشه بسیاری از اشکال آسیب‌شناسی روانی بوده است (رایان، ۲۰۰۹؛ رایان و دسی، ۲۰۱۹؛ رایان و دسی ۲۰۲۰؛ رایان، دسی، وانستینکیست و سوننز، ۲۰۲۱).

نظریه خودتعیین‌گری از طریق مجموعه‌ای از شش خرده نظریه یا نظریه‌های کوچکتر (رایان . دسی، ۲۰۱۷)، که با هم چهارچوب رسمی نظریه را تشکیل می‌دهند، توسعه و تحقیق شده است. هر خرده نظریه در ابتدا برای توضیح پدیده‌هایی که از تحقیقات تجربی و/یا میدانی بر روی عوامل مؤثر بر انگیزه انسان و عملکرد بهینه پدید آمده بودند، معرفی شد. در ادامه و به طور خلاصه، هر یک از این‌ خرده نظریه‌ها به ترتیب معرفی آن‌ها درنظریهSDT  فهرست و تعریف شد (رایان و دسی، ۲۰۲۰؛ رایان، دسی، وانستینکیست و سوننز، ۲۰۲۱)

1. نظریه ارزیابی شناختی[17] :(CET) نظریه ارزیابی شناختی (دسی و رایان، ۱۹۸۵؛ رایان و دسی، ۲۰۱۷؛ رایان و دسی، ۲۰۱۹) که در حوزه سازمانی مورد توجه اولیه قرار گرفت (گَاگن و دسی[18]، ۲۰۰۵) به این موضوع مربوط می‌شود که چگونه زمینه‌های اجتماعی و تعامل بین‌فردی، انگیزه درونی را تسهیل یا تضعیف می‌کند. انگیزه درونی به عنوان انجام کاری به خاطر خودِ آن کار تعریف می‌شود و در مورد فعالیت‌هایی مانند بازی، ورزش و اوقات فراغت اعمال می‌شود (فردریک و رایان، ۱۹۹۵). CET بر اهمیت خودمختاری و شایستگی برای حرکت درونی تأکید می‌کند و استدلال می‌کند رویدادهایی که تصور می‌شود از این حرکت درونی کم می‌کند، انگیزه درونی را نیز کاهش می‌دهد. CET به طور خاص به این موضوع می‌پردازد که چگونه عواملی مانند پاداش‌ها، ضرب‌الاجل‌ها، بازخورد و فشار، بر احساس خودمختاری و شایستگی تأثیر می‌گذارد و بنابراین انگیزه درونی را تقویت یا تضعیف می‌کند. همچنین توضیح می‌دهد که چرا برخی از ساختارهای پاداش، به عنوان مثال، انگیزه‌ بخش‌های مالی، در واقع انگیزه‌های بعدی را کاهش می‌دهند، پدیده‌ای که اغلب «اثر تضعیف کننده پاداش» نامیده می‌شود (رایان، ۲۰۰۹؛ رایان و دسی، ۲۰۲۰؛ رایان، دسی، وانستینکیست و سوننز، ۲۰۲۱). تحقیقات در کاربست این خرده نظریه نشان داده که CET چگونه می‌تواند به ما کمک کند تا کودکان در محیط‌های ورزشی با انگیزه باشند و از حضور و مشارکت خود لذت ببرند (ماندیگو و هولت[19]، ۲۰۰۰).

2. نظریه یکپارچگی ارگانیسمی[20] (OIT): نظریه یکپارچگی ارگانیسمی به فرآیند درونی‌سازی انگیزه‌های بیرونی مختلف می‌پردازد. در اینجا تمرکز بر تداوم و طیف درونی‌سازی است که از تنظیم بیرونی[21]، تا تنظیم درون‌فکن شده[22] گسترش می‌یابد (مولان، مارکلند و اینگلدو[23]، ۱۹۹۷؛ داینر، ۲۰۱۰)؛ مانند اینکه فرد به کارهایی ‌بپردازد تا از گناه اجتناب کند یا تأیید دیگران را دریافت کند. در ادامه این طیف، انگیزه می‌تواند به صورت همانند شده[24] و یکپارچه[25] نیز عمل کند. این شکل‌های مختلف تنظیم که می‌تواند به طور همزمان عمل کند، در خودمختاری نسبی خود متفاوت است، به طوری که تنظیم بیرونی[26] از انگیزه بیرونی[27] دارای کمترین شکل خودمختاری است و تنظیم یکپارچه[28] به عنوان خودمختار و مستقل‌ترین شکل انگیزه است (رایان و دسی، ۲۰۰۰؛ رایان و دسی، ۲۰۱۷؛ رایان و دسی، ۲۰۲۰).

پیوستار انگیزه

تحقیقات SDT نشان می‌دهد که هر چه انگیزه فرد مستقل‌تر باشد، پایداری، عملکرد و نیک‌زیستی او در یک فعالیت یا در یک حوزه بیشتر است (رایان و دسی، ۲۰۰۰). این خرده نظریه همچنین پیشنهاد می‌کند که درونی‌سازی و یکپارچگی با حمایت‌های زمینه‌ای (محیطی) از سه نیازِ خودمختاری، شایستگی و رابطه تسهیل می‌شود. به این معنا که افراد در صورت داشتن حق انتخاب در کاری، کارآمدی در انجام آن کار و رابطه داشتن با کسانی که آن کار یا وظیفه را به فرد ارجاع می‌دهند، احتمال بیشتری برای درونی کردن و یکپارچه شدن با آن عمل یا ارزش دارند. تحقیقات قابل توجه در سراسر جهان نشان می‌دهد که سلامتی و عملکرد بیشتر با درونی‌سازیِ بیشتر شیوه‌های فرهنگی همراه است (رایان، ۲۰۰۹؛ رایان و دسی، 2000؛ رایان و دسی، ۲۰۱۹؛ رایان، دسی، وانستینکیست و سوننز، ۲۰۲۱). در این راستا در تحقیقات مقایسه‌ای جالبی که بین دانشجویان آمریکایی و آلمانی در سال ۱۹۹۹ انجام شد، معلوم شد که دانشجویان آلمانی که به ویژه بر اهداف درونی متمرکز بودند، از نیک‌زیستی بالایی برخوردار بودند، در حالی که برعکس این امر برای تمرکز بر اهداف بیرونی صادق بود (اشموک، کَسِر و رایان[29]، ۲۰۰۰).

3. نظریه جهت‌گیری‌های علیتی[30] :(COT) نظریه جهت‌گیری‌های علیتی (دسی و رایان، ۱۹۸۵؛ رایان و دسی، ۲۰۱۷؛ رایان و دسی، ۲۰۱۹؛ رایان، دسی، وانستینکیست و سوننز، ۲۰۲۱)، تفاوت‌های فردی را در نحوه جهت‌گیری افراد به جنبه‌های مختلف محیط در تنظیم رفتار توصیف می‌کند. هنگامی که فرد خودمختار محور باشد، به آن‌چه که مورد علاقه اوست گرایش نشان می‌دهد و با همخوانی عمل می‌کند. زمانی که فرد کنترل‌گرا باشد، در درجه اول رفتار خود را با جهت‌دهی به کنترل‌های اجتماعی و پاداش‌های احتمالی تنظیم می‌کند.

زمانی که فرد غیرشخصی‌گرا باشد، بر عدم کنترل یا شایستگی شخصی خود تمرکز می‌کند.COT  همچنین برای توضیح این‌که چگونه پیش‌آیندها یا محرک‌های قبلی، جهت‌گیری‌های خاصی را در افراد فعال می‌کند و بر انگیزه بعدی تأثیر می‌گذارد، مورد استفاده قرار می‌گیرد (رایان، ۲۰۰۹؛ رایان و دسی، ۲۰۱۷). دو مطالعه، شباهت‌های بین نظریه جهت‌گیری‌های علیتی (COT) و نظریه اجتماعی شناختی دستاورد دوئِک و لگت (1988) را بررسی کردند (رایان، ۲۰۰۹؛ کوزینر و زوکرمن[31]، ۱۹۹۴). همچنین پژوهشی دیگر با هدف ایجاد و اعتبار سنجی مقیاس جهت‌گیری‌های علیتی در محیط کار مبتنی بر نظریه خود تعیین‌گری انجام شد که نشان داد نتایج از ساختار سه عاملی خودمختاری، کنترل و جهت‌گیری‌های علیتی غیرشخصی حمایت می‌کند (هالواری و اولافسِن[32]، ۲۰۲۰).

4. نظریه نیازهای اساسی روانشناختی[33] (BPNT): نظریه نیازهای اساسی روانشناختی (دسی و رایان، ۲۰۰۲) مفهوم نیازهای اساسی را با همبستگی مستقیم آن‌ها با سلامتی توضیح می‌دهد. BPNT معتقد است که هر یک از نیازها تأثیرات مستقلی بر سلامتی دارد و علاوه بر این تأثیر هر رفتار یا رویدادی بر نیک‌زیستی تا حد زیادی تابعی از روابط آن با ارضای نیاز است. تحقیقات روی BPNT نشان می‌دهد که ارضای نیاز کل (هر سه نیاز باهم)، باعث تفاوت‌های فردی در سلامت و تندرستی شده و همچنین پیش‌بینی کننده نوساناتِ سلامتی درون فرد در طول زمان است (رایان، ۲۰۰۹؛ رایان و دسی، ۲۰۱۷؛ رایان و دسی، ۲۰۱۹؛ رایان، دسی، وانستینکیست و سوننز، ۲۰۲۱). برای مثال نتایج یک پژوهش که نقش منحصر به فرد احساس ناامنی (در دوره کووید) و نیازهای روانشناختی و همچنین تعامل پویا آن‌ها را در پیش‌بینی سلامت روان بررسی می‌کرد، نشان داد که ارضای نیازهای روان‌شناختی برای خودمختاری، شایستگی و رابطه فقط یک کالای لوکس نیست، بلکه ارضای این نیازها در مواقع ناامنی برای سلامت حائز اهمیت است. در حالی که ناکامی در ارضای این نیازها یک عامل خطر برای ناسازگاری در مواقع بحران است (ورموت، واترشوت، موربی، شروویِن، سوننز، وانستینکیست و رایان[34]، ۲۰۲۱). تأثیر ارضا و بی‌توجهی به نیازهای روانشناختی در زمینه‌های متفاوتی از جمله در حین فعالیت بدنی (گونل و کروکر[35] ، ۲۰۱۳) و در میان دانشجویان پزشکی بررسی شده (نوفلد، موسیره و مالین[36]، ۲۰۲۰). نتایج پژوهش ورموت و همکاران نشان داد که بی‌توجهی به نیازهای روانشناختی که هنگام فعالیت بدنی تجربه می‌شود به درک نیک‌زیستی و بیماری در ورزشکاران کمک می‌کند. همچنین نتایج پژوهش نوفلد و همکاران نشان داد که ارضای نیازهای روانشناختی در کاهش استرس درک شده توسط دانشجویان پزشکی تأثیر مثبت داشته است.

5. نظریه محتوای هدف[37] :(GCT) تحقیقات منتهی به خرده نظریه محتوای هدف (رایان و دسی، ۲۰۱۷؛ رایان و دسی، ۲۰۱۹؛ رایان و همکاران، ۲۰۲۱) نشان داده است که مادی‌گرایی و ​​سایر اهداف بیرونی مانند شهرت یا وجهه، باعث افزایش ارضای نیازها نمی‌شوند و بنابراین نیک‌زیستی را تقویت نمی‌کنند، حتی زمانی که فرد در دستیابی به آن‌ها موفق باشد (نیمیک و رایان[38]، 2009). در مقابل، اهدافی مانند روابط صمیمانه، رشد شخصی، یا کمک به جامعه برای ارضای نیاز مفید است و بنابراین سلامت و تندرستی را تسهیل می‌کند. GCT همچنین برای چگونگی چهارچوب‌بندی اهداف به کار گرفته شده است.

شواهد نشان می‌دهد اهدافی که در جهت اهداف درونی چهارچوب‌بندی شده‌اند، بهتر از اهدافی که بر نتایج بیرونی متمرکز شده‌اند، مورد پایبندی فرد قرار می‌گیرد (وانستینکیست، لنز و دسی[39]، 2006).

6. نظریه انگیزه روابط انسانی[40] (RMT): درSDT، رابطه یکی از سه نیاز اساسی روانشناختی است. نظریه انگیزش روابط (دسی و رایان، ۲۰۱۴؛ رایان و دسی، ۲۰۱۷؛ رایان و همکاران، ۲۰۲۱)، ششمین خرده نظریه SDT  در رابطه با کیفیت روابط نزدیک و پیامدهای آن‌هاست. RMT پیشنهاد می‌کند که نیاز به رابطه و ارتباط برقرار کردن ذاتی است و افراد را متمایل می‌کند که به طور ارادی درگیر روابط نزدیک شوند. عواملی که منبع علّیت درک شده درونی را برای تعاملات اجتماعی تضعیف می‌کند، مانند هر عاملی که نشان می‌دهد دیگری استقلالی برای برقراری رابطه ندارد، از احساس وابستگی می‌کاهد. ارضای هر سه نیاز اساسی روانشناختی (خودمختاری، شایستگی و رابطه در روابط، با دلبستگی ایمن‌تر، اصالت و اتکای عاطفی و همچنین شادابی و تندرستی خاص رابطه همراه است. در واقع، RMT نشان می‌دهد که ارضای نیاز در مقابل ناکامی، تا حد زیادی روابط واسطه بین حمایت‌های اجتماعی و نتایج سلامت روانی است. حمایت شریک عاطفی از نیاز به خودمختاری طرف مقابلش در رابطه، نه تنها تسهیل کننده سایر نیازهای روانشناختی شریک حمایت گیرنده می‌شود، بلکه باعث به وجود آمدن اتکای عاطفی، شفافیت و عدم تدافع در رابطه نیز می‌شود. این نظریه همچنین بیان می‌کند که حمایت از نیاز به خودمختاری اطرافیان نزدیک، نیازهای اساسی اهداکننده را نیز برآورده می‌کند. در چنین وضعیتی، فرد حمایت کننده از نیاز طرف مقابل، بیشتر از فرد دریافت کننده حمایت، احساس نیک‌زیستی می‌کند. بر این اساس، حمایت متقابل از نیاز به خودمختاری، به طور ویژه‌ای ارضای نیازهای روانشناختی اساسی هر دو شریک عاطفی و پویایی روابط مثبت‌تر در طول زمان را تسهیل می‌کند. در نهایت، تحقیقات SDT نشان می‌دهد که وقتی نیازهای رابطه و خودمختاری در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند، مانند احترام و توجه مشروط یا نگاه ابزاری داشتن، کیفیت روابط و سلامتی را تضعیف می‌کند. همچنین باعث اثرات بدی می‌شود که اغلب به روابط دیگر تعمیم می‌یابد (رایان، ۲۰۰۹؛ رایان و دسی، ۲۰۱۹؛ رایان و همکاران، ۲۰۲۱). پژوهش‌ها درباره انتقال موفق دانش‌آموزان تیزهوش از مدرسه به دانشگاه نشان داده که  محیط‌های یادگیری مدارس و دانشگاهِ دانش‌آموزان تیزهوش و همچنین تأثیر افراد کلیدی (رابطه با والدین، همسالان و معلمان) نقش مهمی در تسهیل یا ممانعت از داشتن احساس خودتعیین‌گری دانش‌آموختگان تیزهوش و در نتیجه سازگاری و موفقیت آن‌ها ایفا کرده است (آلموخامبتُوا و هرناندز-تورانو[41]، ۲۰۲۰). پژوهش‌ها همچنین نشان می‌دهد، محیط خانه و خانواده (روابط مبتنی بر حمایت والدین از نیازِ رابطه فرزندان) به توسعه و حفظ خود نظم‌بخشی بچه‌ها کمک می‌کند (گرولنیک، کورُسکی و گورلند[42]، ۱۹۹۹).

این شش خرده نظریه (که در ابتدا پنج خرده نظریه بودند) با هم SDT را تشکیل می‌دهند و گزاره‌های خاصی را در حوزه‌های متعددی ارائه می‌کند که نسبت به آزمایش‌های بیشتر  و اصلاحات باز و گشوده هستند (رایان و دسی، ۲۰۱۷). این نظریه تحقیقات و بحث‌های بسیار متنوع و بی‌شماری را در زمینه‌های مختلف به راه انداخته است (رایان، ۲۰۰۹)؛ مانند اهداف، همسویی و نیک‌زیستی مثبت (شلدون و کَسِر[43]، ۲۰۰۱)، ارضای نیازهای روانشناختی و نیک‌زیستی ذهنی در گروه‌های اجتماعی (شلدون و بِتِن‌کورت[44]، ۲۰۰۲)، حمایت از خودمختاری و ارضای نیازها در انگیزه و نیک‌زیستی ورزشکاران ژیمناست (گاگن، رایان و بارگمن[44]، ۲۰۰۳)، به کارگیری نیازهای اساسی روانشناختی در محیط تحصیلی (نیمیک و رایان[45] ، ۲۰۰۹)، انگیزه و خودمختاری در مشاوره، روان‌درمانی و تغییر فتار (رایان، لینچ، وانستینکیست و دسی[46]، ۲۰۱۱)، آسیب‌پذیری و رشد روانشناختی (وانستینکیست و رایان، ۲۰۱۳)، انتخاب‌های خودمختارانه و پیامدهایش در اواخر نوجوانی (کوزوکو و زیمسِک[47]، ۲۰۱۳)، سرسختی ذهنی در ورزش (ماهانی، گوچیاردی، تومانیس و مالت[48]، ۲۰۱۴) و صدها نمونه پژوهش دیگر از عرصه‌های متفاوت زندگی. نظریه خودتعیین‌گری علاوه بر مشارکت نظری، پیامدهای عملی بی‌شماری برای حوزه‌هایی مانند آموزش و پرورش، مراقبت‌های بهداشتی، کار، سازمان، فرزندپروری، مذهب، پایداری، روان‌درمانی و زمینه‌های ورزش/تمرینات جسمانی دارد. این نظریه همچنین، تحقیقات کاربردی قابل توجه و مداخلات متعددی از جمله آزمایشات بالینی کنترل شده در زمینه‌های مختلف ایجاد کرده است (رایان، ۲۰۰۹؛ رایان و همکاران، ۲۰۲۱).

مقاله حاضر به دنبال آن است تا با بررسی مقاله‌های مرتبط با نظریه خودتعیین‌گری، چگونگی و گستره اثربخشی این نظریه در انگیزش و نیک‌زیستی انسان را در قلمروهای مهم زندگی‌اش نشان دهد. به این منظور چهار حوزه مهم زندگی انسان، یعنی خانواده، ورزش، سلامت‌روان و سازمان انتخاب شد تا اثربخشی نظریه خود‌تعیین‌گری در انگیزش و نیک‌زیستی انسان مورد بررسی قرار گیرد. علت انتخاب این چهار حوزه، اهمیت هر یک در کیفیت زندگی انسان و نقشی است که در افزایش نیک‌زیستی فرد می‌تواند داشته باشد.

روش‌شناسی پژوهش

الف) روش پژوهش

این مقاله از نوع مروری نظام‌مند است. این نوع مقاله بر روی یک سوال تمرکز دارد و در طول مقاله سعی می‌­شود با ارائه‌­ی شواهد و تجزیه تحلیل موضوع به آن سوال اولیه پاسخ داده شود. نتیجه نهایی از میان تحقیقات متفاوتی بیرون کشیده شده است. روش تحقیق از نوع کتابخانه‌ای و ابزار تحقیق از نوع فیش‌برداری بوده است. در این مقاله، با مراجعه به همه منابع شناسایی شده (کتب و مقالات) که در روش نمونه‌گیری توصیف شده، مطالب مهم و مورد نیاز بر اساس سوال تحقیق در فیش‌های تحقیق، با بیان دقیق مشخصات منبع مورد استفاده، نوشته شد. اطلاعات جمع‌آوری شده که در فیش‌ها ثبت شدند با یک نظم منطقی دسته‌بندی شده در بخش مقدمه و یافته‌های این مقاله مروری با یک دسته‌بندی مناسب و منطقی ثبت شدند.

ب) نمونه و روش نمونه‌گیری

چگونگی دسترسی به مقالات مورد نظر برای این پژوهش از طریق موتور جستجوی اختصاصی وبسایت رسمی موسسه خودتعیین‌گری[49] و موتور جستجوی گوگل اسکولار[50] بوده است. معیارهای انتخاب مقالات شامل در دسترس بودن مقالات، حضور بنیانگذاران این نظریه (رایان و دسی) و سایر محققان پرکار این نظریه در مقالات، مقالات انجام شده در چهار حوزه انتخابی این مقاله (خانواده، ورزش، سلامت‌روان و سازمان)، حضور مقالات در سایت رسمی موسسه نظریه خودتعیین‌گری، مقالات چاپ شده در ژورنال‌های علمی و وجود کلید واژه‌های مد نظر بوده است. کلید واژه‌ها شامل نظریه خودتعیین‌گری، نیازهای روانشناختی اساسی،  ارضا و ناکامی نیازهای روانشناختی اساسی، انگیزه درونی، نیک‌زیستی روانشناختی، انگیزه خودمختار،[51] محیط حمایت کننده از نیاز، مراقبت سلامت،[52] کاهش وزن،[53] فعالیت جسمانی[54] و انگیزه کاری درونی[55] بوده است. تعداد ۶۷ مقاله و منبع، شامل ۳ کتاب مرجع، ۳ مقاله داخلی، ۵ پایان‌نامه و ۵۱ مقاله خارجی در این مقاله مروری مورد استفاده قرار گرفته است. تعداد مقالات در هر حیطه اصلی که در این مقاله به آن پرداخته شده در جدول شماره یک نشان داده شده است.

بخش/حیطه

تعداد کل ISI علمی پژوهشی پایان‌نامه کنگره

مقدمه

یک کتاب و ۱۹ مقاله (برخی از این مقالات در بخش یافته‌ها هم استفاده شد)

مقدمه پیشینه

۴ ۴

خانواده

۵ ۳ ۱ ۱

ورزش

۶ ۳ ۲

۲ کتاب

سلامت روان

۱۱ ۱۰ ۱

سازمان ۱۹ ۱۱ ۴ ۴

ج) روش تحلیل داده‌ها

روش انجام کار در این مقاله مروری، مرور کیفی پژوهش‌های انجام شده توسط سایر پژوهش‌گران بوده است. به مدت دو ماه (مهرو آبان ۱۴۰۰)، بیش از ۱۳۰ مقاله بر اساس معیارهای معرفی شده مرور شدند. در نهایت نزدیک به ۷۰ مقاله انتخاب و مطالب مقالات منتخب به شیوه کیفی جمع‌بندی شد. یافته‌ها با عنوان مقاله مرتبط بوده و از بیان نکته‌های پیچیده، پراکنده و بسیار فنی پژوهش‌های منتخب خودداری شده است و بیشتر به اصل مطلب و بررسی موضوعات مرتبط با سوال این مقاله مروری پرداخته شده است. در بخش تحلیل داده‌ها و یافته‌ها، به نظریه خودتعیین‌گری و تعدادی از خرده‌نظریه‌های شش‌گانه آن که در مقدمه توضیح داده شده، اشاره شده است.

یافته‌ها

در ادامه، این مقاله مروری به جمع‌بندی مطالب مقالات منتخب می‌پردازد. نیازهای روان‌شناختی اساسی مبتنی بر نظریه خودتعیین‌گری، به طور قابل‌ توجهی با نیک‌زیستی مرتبط است (دی‌هان، هیرای و رایان[56]، ۲۰۱۶). درجه ارضای سه نیاز اساسی- خودمختاری، شایستگی و رابطه – در فعالیت روزانه می‌تواند منجر به درک تغییرات روزانه در نیک‌زیستی شود. همچنین مشخص شده که فعالیت‌های اجتماعی که به ارضای نیاز رابطه کمک می‌کند، بهترین پیش‌بینی کننده نیک‌زیستی است، که شامل گفتگوی معنادار و احساس درک و قدردانی شدن توسط شرکای عاطفیِ در تعامل بوده است (ریس، شلدون، گبل، روسکو و رایان[57]، ۲۰۰۰). به طور مثال، تعدادی از مطالعات نشان داده که رفتار اجتماعی با افزایش نیک‌زیستی مرتبط است. یافته‌ها نشان می‌دهد که رفتار اجتماعی فارق از این‌که رودررو باشد یا مجازی، باعث بهبود نیک‌زیستی در فرد می‌شود. یعنی رفتار اجتماعی است که اصالت دارد و نه شیوه (واقعی یا مجازی) آن. رفتار اجتماعی باعث ایجاد عاطفه مثبت، معنا‌داری و سرزندگی بیشتر می‌شود. همچنین افراد پس از یک رفتار اجتماعی، می‌توانند در کار یا فعالیتی دیگر، عملکرد بهتری داشته باشند. همچنین اگر نیازهای شایستگی و خودمختاری فرد ارضا شود، باعث اثرات مثبت رفتار اجتماعی بر نیک‌زیستی فرد نیز می‌شود (مارتلا و رایان[58]، ۲۰۱۶). حتی یافته‌ها نشان داده وقتی شرکای عاطفی از نیاز خودمختاری یکدیگر حمایت می‌کنند، طرفین ادعا می‌کنند که خودپنداره واقعی آن‌ها به خودپنداره آرمانی آن‌ها نزدیک‌تر می‌شود. این یافته زمانی مورد توجه‌ می‌شود که راجرز[59] قبلاً پیش‌بینی کرده بود اختلافات بین خودپنداره آرمانی و واقعی در یک نفر به طور منفی با نیک‌زیستی او مرتبط است. (لینچ، گواردیا و رایان[60]، ۲۰۰۹).

نیک‌زیستی از نگاه نظریه خودتعیین‌گری یعنی توجه به سه نیاز روانشناختی خودمختاری، شایستگی و رابطه، ارضای آن‌ها و فراهم کردن محیط‌ها و زمینه‌های حمایتی از ارضای این سه نیاز برای افراد (رایان و دسی، ۲۰۰۰؛ رایان و دسی، ۲۰۱۷؛ رایان و دسی، ۲۰۱۹؛ رایان و همکاران ۲۰۲۱). این مقاله در ادامه به بررسی اثربخشی نظریه خود‌تعیین‌گری در انگیزش و نیک‌زیستی انسان در چهار حوزه مهم زندگی، یعنی خانواده، ورزش، سلامت‌روان و سازمان می‌پردازد.

الف) خانواده

اولین حیطه مورد بررسی، خانواده است. یکی دیگر از نتایج توجه به نیازهای روانشناختی اساسی و همچنین محیط‌ها و زمینه‌های حمایت کننده از نیازهای روانشناختی اساسی، بهبود عملکرد خانواده و روابط بین‌فردی درون آن است. یکی از مسائلی که خانواده‌ها با آن طرف هستند، وضعیت روانی تک‌تک اعضای خانواده هسته‌ای است که در خانواده گسترده شکل گرفته و اعضا با خود وارد خانواده می‌کنند. سبک دلبستگی یکی از این موارد است. ارضای نیازهای روانشناختی اساسی در رابطه، بین انواع دلبستگی و میزان رضایت از زندگی نقش واسطه‌ای دارد. یافته‌ها نشان داده که ارضای نیازهای بنیادین (نیاز به شایستگی، رابطه) در پیش‌بینی رضایت از زندگی توسط دلبستگی ایمن نقش واسطه‌ای ایفا می‌کند. بنابر یافته‌ها می‌توان گفت دلبستگی ایمن زمانی که با نیازهای اساسی همراه شود، رضایت از زندگی را پیش‌بینی می‌کند. همچنین دلبستگی اجتنابی و دلبستگی دوسوگرا از طریق ارضا و عدم ارضای نیازهای بنیادین، رضایت از زندگی را پیش‌بینی می‌کند (حیدری و همکاران، ۱۳۹۷).

یکی دیگر از موضوعات مهم در حوزه خانواده، سبک فرزند‌پروری است. مشخص شده که فرزندپروری بیش از حد حمایت کننده با مشکلات نیک‌زیستی روانشناختی فرزندان بزرگسال مرتبط است. فرزندپروری بیش‌ از حد حمایت کننده با ارضای نیازهای اساسی در میان بزرگسالان (نوظهور آمریکایی) رابطه منفی دارد، که نشان می‌دهد ممکن است فرزندپروری بیش ‌از حد حمایت کننده تهدیدی برای ارضای نیازهای خودمختاری، شایستگی و رابطه بزرگسالان نوظهور آمریکایی (در مقایسه با بزرگسالان نوظهور چینی) باشد (هانگ[61]، ۲۰۲۱). تأثیر راهبردهای فرزندپروری و عملکرد خانواده نیز به طور گسترده در مطالعه رشد سالم نوجوانان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته. نظریه خود تعیین‌گری این موضوع را از این جهت گسترش می‌دهد که اساس رشد و تحول بهینه در ارضای نیازهای روانشناختی قرار دارد. نوکیتو، مالاپونته و مالارا[62] (۲۰۲۰) رابطه بین عملکرد خانواده و برخی متغیرهای مرتبط از جمله انگیزه درونی، نیازهای اساسی روان‌شناختی، نیک‌زیستی و شیوه‌های آموزشی والدین را بررسی کرده‌اند. نتایج نشان داد که نیک‌زیستی درک شده توسط نوجوان با شیوه‌های حمایتی والدین و عملکرد بهتر خانواده مرتبط است.

عملکرد خانواده یکی دیگر از موضوعات مهم است. رابطه تعارض بین کار و خانواده، با برخی متغیرهای مرتبط مانند رضایت شغلی، انگیزه درونی، نیازهای روان‌شناختی اساسی و شیوه‌های آموزشی فرزندپروری نیز مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاکی از آن است که بین تعارض خانواده-کار و رضایت شغلی، هم در زنان و هم در مردان همبستگی منفی وجود دارد. شیوه‌های آموزشی والدین تحت تأثیر کیفیت تعارض کار با خانواده است و انگیزه درونی برای کار می‌تواند منجر به رضایت شغلی عالی شود. بین ارضای نیازهای روانشناختی اساسی و تعارض کار و خانواده نیز همبستگی منفی وجود دارد (سیرنو، ریکوتا و ریفولو[63]، ۲۰۲۰). همچنین، رابطه بین رضایت شغلی، رضایت خانواده و نیک‌زیستی عمومی در میان مدیران ارشد نیز یکی دیگر از مسائلی است که روی کیفیت عملکرد خانواده اثرگذار بوده است. در این حوزه، همبستگی بین رضایت شغلی، رضایت خانواده و نیک‌زیستی عمومی در مدیران با عملکرد بالا بررسی شده است. نتایج نشان داد، پیش‌بینی‌کننده‌های اصلی نیک‌زیستی، توانایی خانواده برای مقابله با استرس (از عامل رضایت خانواده) و از عامل رضایت شغلی؛ جنبه‌های بیرونی مانند شرایط مادی شغل و ثبات شغل و از جنبه‌های درونی مانند تصدیق فرد و توانایی فرد در سازمان‌دهی کار خودش (از عامل رضایت شغلی) بوده است. همچنین مشخص شد که رضایت شغلی و خانوادگی، نیک‌زیستی عمومی را پیش‌بینی می‌کند، نه رضایت درونی (پرادناس، اویاندل، کوستا، روبیو و پائز[64] ، ۲۰۲۱).

ب) ورزش

حیطه دوم بررسی شده در این مقاله، موضوع بسیار مهمی است که در بسیاری از نظریه‌های مدرن روانشناسی از جمله روانشناسی مثبت به آن پرداخته شده است. ورزش و فعالیت بدنی نقش مهمی در شادمانی و نیک‌زیستی انسان دارد (لیمبومرسکی، ۲۰۰۷). در ادامه تاثیر نظریه خودتعیین‌گری در انگیزش و نیک‌زیستی انسان در حوزه ورزش بررسی شده است. انگیزه نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در تعقیب انواع هدف (از جمله اهداف ورزشی به منظور رسیدن به سلامتی و شادمانی) و در نتیجه رسیدن به نیک‌زیستی از طریق موفقیت و دستاورد دارد (سلیگمن[65]، ۲۰۱۱). نظریه خود‌تعیین‌گری معتقد است که درک انگیزه انسان مستلزم در نظر گرفتن نیازهای روانشناختی اساسی (شایستگی، خودمختاری و رابطه) است. مفهوم نیازهای روانشناختی منجر به این فرضیه می‌شود که فرآیندهای تنظیمی انگیزشی مختلف که زیربنای تعقیب اهداف است، به طور متفاوتی با عملکرد مؤثر و نیک‌زیستی رابطه دارد. زمینه‌های اجتماعی و تفاوت‌های فردی که از ارضای نیازهای اساسی حمایت می‌کند، فرآیندهای رشد طبیعی از جمله رفتار با انگیزه درونی و یکپارچه سازی درونی انگیزه‌های بیرونی را تسهیل می‌کند، در حالی که آن‌هایی که مانع نیازهای خودمختاری، شایستگی یا رابطه می‌شود با انگیزه، عملکرد و نیک‌زیستی ضعیف‌تر همراه است (دسی و رایان[66]، ۲۰۰۰).

در این راستا، نقش محیط‌ها و زمینه‌های حمایت کننده از نیاز و انگیزش در عملکرد ورزشی بسیار مطالعه شده است. بررسی نقش شرایط اجتماعی-محیطی در حمایت از ارضای نیازهای روانشناختی اساسی در مقابل خنثی سازی آن‌ها نشان می‌دهد که این موضوع به نوبه خود بر عملکرد روانی و نیک‌زیستی یا بیماری فرد تأثیر می‌گذارد. در پژوهشی، معلوم شد که وقتی محیط ورزشکار (مربی و والدین) از نیاز به خودمختاری او حمایت کند، این موضوع پیش‌بینی کننده ارضای نیازهای اوست و برعکس وقتی مربی رفتار کنترل‌گرانه‌ای با ورزشکار دارد، این موضوع مسدود شدن یا بی توجهی به نیازهای روانشناختی اساسی او را پیش‌بینی می‌کند. مهم است که بدانیم، وقتی ادراک ورزشکار این است که نیازهایش ارضا و برآورده شده‌اند، این خود پیش‌بینی کننده پیامدهای مثبت مرتبط با مشارکت ورزشی (سرزندگی و عاطفه مثبت) در اوست، در حالی که بی توجهی به نیاز، پیش‌بینی کننده مداوم پیامدهای ناسازگارانه (اختلال در غذا خوردن، فرسودگی شغلی، افسردگی، عاطفه منفی و علائم فیزیکی) در اوست. علاوه بر این، ادراک ورزشکاران از بی‌توجهی یا مسدود شدن نیازهای روانشناختی خود، به طور قابل توجهی با برانگیختگی فیزیولوژیکی آشفته (سطوح بالا از ایمونوگلوبولین آ ترشحی قبل از تمرین) مرتبط بوده است (بارتولومئو، تومانیس، رایان، بوش و توگرسن[67]، ۲۰۱۱).

بنابراین، زمانی که زمینه اجتماعی حامی خودمختاری باشد، افراد انگیزه می‌یابند تا فعالیت‌های مهم را درونی کنند، در حالی که وقتی زمینه و محیط کنترل‌کننده و دستوری است، انگیزه خودمختار ضعیف می‌شود. در پژوهشی دیگر که در میان شناگران رقابتی انجام شد، سه متغیرِ ادراک شناگر از رفتارهای بین فردی مربیان (حمایت از خودمختاری آن‌ها در مقابل کنترل)، پنج شکل تنظیم انگیزش (فقدان انگیزش، بیرونی، درون‌فکن شده، همانند شده، درونی) و پشتکار بررسی شد. نتایج نشان داد که تجربه روابط کنترل‌گرانه، شکل‌های غیرخودمختار انگیزش (تنظیمات بیرونی و فقدان انگیزش) را تقویت می‌کند. سطوح بیشتری از انگیزه خودمختار زمانی رخ داد که روابط مربیان از خودمختاری شناگر حمایت کرد. افرادی که در زمان 1 انواع انگیزه‌های خودمختار را از خود نشان دادند، هم در زمان 2 (10 ماه بعد) و هم در زمان 3 (22 ماه بعد) پایداری بیشتری در تمرینات از خود نشان دادند. افرادی که در زمان 1 بی‌انگیزه شده بودند، بالاترین میزان فرسودگی را در زمان 2 و 3 داشتند. تنظیمِ انگیزش درونی شده، پیش‌بینی کننده قابل توجهی برای تداوم در زمان 2 بود اما در زمان 3 غیر قابل توجه شد. انگیزه بیرونی، پیش‌بینی کننده قابل توجهی از رفتار در زمان ۲ نبود، اما در زمان 3 با پشتکار همبستگی منفی داشت (پلتیر، فورتیر، والراند و بریر[68]، ۲۰۰۱).

پژوهش‌های مبتنی بر نظریه خودتعیین‌گری بر روی عملکرد، انگیزه و نیک‌زیستی ورزشکاران بسیار زیاد است. در یکی دیگر از این تحقیقات، مشخص شد که وقتی ورزشکاران جوان ادراکشان این است که مربیان و والدین از ارضای نیازهای روانشناختی‌ اساسی‌شان حمایت می‌کنند، ‌این موضوع بر انگیزه و نیک‌زیستی آن‌ها تاثیر مثبت می‌گذارد. مطالعات روی ورزشکاران ژیمناست نشان می‌دهد حمایت‌های والدین و مربیان از ارضای نیازهای ورزشکاران جوان، با انگیزه پایدار و روزانه ورزشکار همبستگی دارد. همچنین انگیزه روزانه و ارضای نیاز روانشناختی در حین تمرین بر نیک‌زیستی ورزشکاران تأثیر می‌گذارد. نتایج نشان داده که انگیزه روزانه، پیش‌بینی کننده نیک‌زیستی قبل از تمرین است و تغییرات در نیک‌زیستی از قبل تا بعد از تمرین به طور سیستماتیک با ارضای نیاز تجربه شده در طول تمرین متفاوت است. همچنین نشان می‌دهد حمایت بزرگسالان از نیازهای ورزشکاران نوجوان بسیار در عملکرد و نیک‌زیستی آن‌ها اهمیت دارد (گَگنِ، رایان و بارگمن[69]، ۲۰۰۳).

در پژوهش دیگری که روی مادرانی که ورزش می‌کنند انجام شد، مادرانی را که عمدتاً به شکل گروهی ورزش می‌کردند، آن‌هایی که عمدتاً به شکل انفرادی ورزش می‌کردند و آن‌هایی که به طور مساوی به شکل گروهی و انفرادی ورزش می‌کردند، در سه زمینه مقایسه شدند. سه زمینه شامل این موارد بود: (الف) ارضای نیازهای روان‌شناختی اساسی (خودمختاری، شایستگی، و رابطه)، (ب) انگیزه ورزش خودمختار و (ج) نیک‌زیستی روانی. نتایج مشخص کرد که ورزش کردن عمدتاً به شکل گروهی یا به شکل ترکیبی (گروهی و انفرادی)، در مقایسه با ورزش انفرادی، باعث ارضا و رضایت بیشتر نیازهای روان‌شناختی اساسی و انگیزه ورزش خودمختار بوده است (لاول، گوردون، مولر، مولگرو و شارمن[70]، ۲۰۱۶).

ج) سلامت روان

حیطه سوم بررسی شده در این مقاله، سلامت روان است. یکی دیگر از نتایج توجه به نیازهای روانشناختی اساسی و همچنین محیط‌ها و زمینه‌های حمایت کننده از نیازهای روانشناختی، تاثیر آن بر روی سلامت جسمی و روانشناختی فرد است. مطالعات نشان می‌دهد ارضای نیازهای روانشناختی پیش‌بینی کننده خلق مثبت بالا و خلق منفی پایین در گروه، داشتن انگیزه درونی برای فعالیت‌های گروهی و تعهد بالا به گروه است (شلدون و بتن‌کورت[71] ، ۲۰۰۲). همچنین پژوهشی که در میان دانش‌آموزان دبیرستانی انجام شد نشان داد نیازهای اساسی روان‌شناختی ارضا نشده، باعث به وجود آمدن اهداف ناشفافِ زندگی، عدم تصمیم‌گیری شغلی و تقویت پرخاشگری در اواخر نوجوانی می‌شود (کوزوکو و سیمسِک[72]، ۲۰۱۳).

استرس و پریشانی یکی دیگر از موضوعات مهم در سلامت روان است. در راستای نقش محیط حمایت کننده از نیازهای روانشناختی، پریشانی دانشجویان پزشکی همواره یک نگرانی فزاینده در آموزش پزشکی بوده است. پرداختن به این موضوع مستلزم درک جامعی از عوامل موثر بر استرس دانشجویان در دانشکده‌های پزشکی است. مطالعه‌ای نیز بر اساس نظریه خود تعیین‌گری انجام داده‌اند که در آن، همبستگی نسبی بین ذهن آگاهی، تاب‌آوری، نیازهای روانشناختی اساسی و استرس درک شده دانشجویان پزشکی مورد بررسی قرار گرفت. یافته‌های این مطالعه نشان می‌دهد در حالی که ذهن‌آگاهی و تاب‌آوری ویژگی‌های مهمی برای نیک‌زیستی دانشجویان پزشکی است، مزایای حمایتی آن‌ها از استرس ممکن است زمانی که نیازهای روان‌شناختی اولیه دانشجویان در دانشکده پزشکی ناکام می‌شود، کاهش یابد. بنابراین پرداختن به جنبه‌های بالقوه ضروری محیط یادگیری، برای کمک به کاهش استرس دانشجویان و ارتقای نیک‌زیستی آن‌ها توصیه می‌شود (نوفلد، موسیر و مالین[73]، ۲۰۲۰).

شرایط خاص پرفشار و بیماری‌های همه‌گیر نیز بر روی سلامت روان تاثیر دارد. اخیراً در سراسر جهان، در پی اقدامات متنوعی که برای جلوگیری از انتشار ویروس کووید ۱۹ انجام شده، بسیاری از این اقدامات باعث گسست و اخلال ناگهانی در روال روزانه افراد شده، در نتیجه عدم اطمینان قابل توجهی را برای افراد به وجود آورده و همچنین به طور بالقوه ارضای نیازهای روانشناختی اساسی افراد (خودمختاری، شایستگی و رابطه) را مختل کرده است. پژوهشگران با تکیه بر نظریه نیازهای سلسله مراتبی مازلو و نظریه خود‌تعیین‌گری پژوهشی انجام دادند و نقش منحصر به فرد احساس ناامنی و نیازهای روانشناختی و همچنین تعامل پویا آن‌ها را در پیش‌بینی سلامت روان مورد بررسی قرار دادند. یک نمونه بزرگ و ناهمگن از ۵۱۱۸ بزرگسال در طول ده روز اول دوره قرنطینه در فلاندر، بلژیک جمع‌آوری شد. یک نمونه فرعی به تعداد ۸۳۵ نفر نیز در طول موج دوم، یک هفته بعد در تحقیق شرکت کردند. تحلیل‌های رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که احساس ناامنی، رضایت از نیاز و ناکامی نیاز، همه به طور مستقل شاخص‌های مختلف مثبت (رضایت از زندگی، کیفیت خواب) و منفی (علائم افسردگی، اضطراب) سلامت روان را با شواهد سیستماتیک کم برای تعامل بین پیش‌بینی‌کننده‌ها پیش‌بینی می‌کنند. در نهایت، نتایج نشان داد که همبستگی بین احساس ناامنی و کاهش همزمان و آینده‌نگر سلامت روان تا حدی با ارضای نیاز و ناکامی نیاز واسطه می‌شود، به‌ویژه ناکامی نیاز روان‌شناختی که پیش‌بینی کننده تغییرات در سلامت روان در طول زمان است. به طور کلی، یافته‌ها نشان می‌دهد که ارضای نیازهای روان‌شناختی برای خودمختاری، شایستگی و رابطه فقط یک کالای لوکس نیست، بلکه ارضای این نیازها در مواقع ناامنی نیز حائز اهمیت است، در حالی که ناکامی نیاز یک عامل خطر برای ناسازگاری در چنین مواقعی است (ورموت، واترشوت، موربی، کاپ-دیدر، شروین، سوننز، رایان و وانستینکیست[74]، ۲۰۲۱).

در حوزه سلامت روان، مطالعاتی نیز در زمینه ذهن‌آگاهی انجام شده است. در این راستا مشخص شده که افراد ذهن‌آگاه به رویدادها و تجربیات جاری به شیوه‌ای پذیرا و با دقت، توجه و جهت‌گیری می‌کنند. افراد ذهن‌آگاه ارزیابی استرس خوش‌خیم‌تری دارند و استفاده کمتری از راهبردهای کنار آمدن اجتنابی می‌کنند. این افراد از کنار آمدن فعالانه بیشتر استفاده می‌کنند. یعنی پاسخ‌های انطباقی‌تر به استرس و کنار آمدن فعالانه از طریق ذهن‌آگاهی باعث نیک‌زیستی بیشتر در افراد می‌شود (وینشتین، براون و رایان[75]، ۲۰۰۹).

کاهش وزن یکی دیگر از موضوعات مرتبط با سلامت روان است که میلیون‌ها انسان در سال به دلایل شخصی یا پزشکی به دنبالش می‌روند. اعتقاد بر این است که حمایت اجتماعی به موفقیت کاهش وزن کمک می‌کند، اما نوع حمایت دریافتی به ندرت ارزیابی می‌شود. نظریه خود‌تعیین‌گری نشان می‌دهد که حمایت از خودمختاری یک فرد سودمند است و درونی‌سازی انگیزش خودمختار را تسهیل می‌کند. حمایت از خودمختاری، پیش‌بینی کننده بهتر کاهش وزن است در حالی که برخی از شیوه‌های دستوری حمایت، مانع پیشرفت کاهش وزن است (گورین، پاورز، کوشتنر  و وینگ[76]، ۲۰۱۴).

مطالعات این حوزه تا تغییر رفتار، درمان بیماران و کیفیت نگه‌داری از سالمندان مقیم نیز گسترش یافته است. مطالعاتی که روی تغییر رفتار بیماران انجام شده (رفتارهای مثبتی که منجر به بهبودشان شود مانند پیروی از رژیم غذایی و دارویی و سایر موارد خواسته شده برای بهبودی یا کاهش علائم) نشان می‌دهد، که اگر بیماران به طور مستقل انگیزه داشته باشند، تغییر رفتارشان موثرتر و ماندگارتر است. یعنی هرگاه پزشکان و کادر درمان از نیاز به خودمختاری بیمار حمایت کنند، تغییرات موثرتر و ماندگارتر شده. این بررسی نشان داد که بین ارضای نیاز روانشناختی و انگیزه خودمختار با نتایج سلامتی مفید، رابطه مثبت وجود دارد (نِگ، تومانیس، توگرسن، دسی، رایان، دودا و ویلیامز[77]، ۲۰۱۲). در همین راستا، پژوهش‌ها نشان می‌دهد، انگیزه خودمختار و انتخاب آزادانه بیماران با مشارکت آن‌ها در درمان نیز همبستگی مستقیم دارد.

یافته‌ها نشان می‌دهد از میان سه عامل انگیزه خودمختار، اتحاد درمانی و حمایت درک شده از خودمختاری از طرف درمانگر، انگیزه خودمختار در مقایسه با اتحاد درمانی، پیش‌بینی‌کننده‌ای قوی‌تری برای نتیجه درمان است، و احتمال دستیابی به بهبودی و کاهش شدت افسردگی پس از درمان را بیشتر می‌کند. بیمارانی که درمانگران خود را به عنوان حامی خودمختاری بیشتر درک می کردند، انگیزه خودمختار بالاتری را گزارش کردند (زورُف، کوستنر، موسکوویتز، مک‌براید، مارشال و بگبی[78]، ۲۰۰۷).

محیط حمایت کننده از نیازهای روانشناختی در درمان بیماری‌ها نیز بررسی شده. توجه به نیاز خودمختاری و  انگیزه درونی، نقشی پیش‌بینی کننده در موفقیت درمان در برنامه نگه‌داری متادون دارد. انگیزه درونی و حمایت از خودمختاری درک شده توسط بیمار با پایبندی بهتر به درمان همراه است و این موضوع با آزمایش‌های ادرار منفی، حضور و غیاب و دستیابی به دوزهای متادون در خانه نشان داده شده، در حالی که انگیزه خارجی این نتایج را افزایش نمی‌دهد (زِلدمن و رایان[79] ، ۲۰۰۴).

در یکی از آخرین مطالعات انجام شده، دیده شده که «آزادی انتخاب» بر نیک‌زیستی و سلامت روان سالمندان مقیم مؤسسه (محل اقامت سالمندان و خانه‌های سالمندان) تأثیر داشته است، به ویژه در طول فعالیت‌های اوقات فراغت. مطابق با نظریه خودتعیین‌گری، نتایج نشان داد که ارضای نیازهای روانشناختی اساسی (خودمختاری، شایستگی، رابطه) با نیک‌زیستی سالمندان همبستگی مثبت دارد، گرچه یافته‌ها اهمیت آزادی انتخاب را برای ارتقای چنین رفاهی در زمینه فعالیت‌های اوقات فراغت برای هر یک از فرهنگ‌ها نشان نداده است (تانگ، وانگ و گورین[80]، ۲۰۲۱).

همچنین در مطالعه‌ای متفاوت، شواهد نظری و تجربی مربوطه نشان داده که تخریب زیست‌محیطی می‌تواند در ارضای نیازهای ایمنی/امنیت، شایستگی، رابطه و خودمختاری تداخل ایجاد کرده و در نتیجه باعث نیک‌زیستی پایین‌تر شود. همچنین، محیط‌ها و رفتارهای زیست‌محیطی پایدار می‌تواند باعث برآورده شدن این نیازها و در نتیجه ارتقای نیک‌زیستی در افراد شود. سه راه برای این موضوع پیشنهاد شده؛ تغییر ارزش‌های افراد از اهداف مادی و بیرونی به اهداف درونی، کمک به افراد برای داشتن سبک زندگی داوطلبانه ساده و حمایت از خواسته‌های مردم برای «وفور زمانی[81]» است (کاسر[82]، ۲۰۰۹).

د) سازمان

حیطه چهارم و آخری که در این مقاله مروری مورد بررسی قرار گرفته، سازمان است، آن هم به این دلیل که تقریبا همه انسان‌ها وقت قابل ملاحظه‌ای از زمان خود را در انواع و اقسام سازمان‌ها می‌گذرانند. نظریه خودتعیین‌گری، نظریه‌ای درباره انگیزش انسان است که از مفاهیمی استفاده می‌کند که برای روانشناسی سازمانی نیز مفید و حیاتی است. از جمله این مفاهیم، ​​انواع و کیفیت انگیزش و نیازهای روانشناختی اساسی است. علاوه بر این، این نظریه به عوامل اجتماعی-محیطی اشاره می‌کند که هم بر ارضا و ناکامی نیازهای اساسی روانشناختی و هم بر انواع انگیزه تأثیرگذار است. عوامل اجتماعی-محیطی به شیوه‌های اشاره دارد که همکاران، سرپرستان و مدیران در سازمان با استفاده از آن شرایطی را در محل کار ایجاد می‌کنند که می‌تواند تعیین کننده مهم انگیزه، عملکرد و سلامت کارکنان باشد.

علاوه بر این، نظریه خودتعیین‌گری تفاوت‌های فردی را برجسته می‌کند که بر درجات ارضای نیازهای اساسی و انواع انگیزه‌ای که کارکنان از خود نشان می‌دهند نیز تأثیر می‌گذارد. این چارچوب نظری در 15 سال گذشته به طور فزاینده‌ای در چهارچوب سازمان مورد توجه قرار گرفته است و اهمیت نیازهای اساسی روانشناختی و نوع انگیزه کاری را در تبیین رابطه عوامل محیط کار با رفتارهای کاری، نگرش‌های کاری و سلامت شغلی نشان می‌دهد (اولافسن و دسی[83]، ۲۰۲۰).

مطالعات گذشته در سازمان‌های آمریکایی از نظریه خودتعیین‌گری حمایت کرده‌اند که در آن جو‌های کاری حامی خودمختاری، پیش‌بینی کننده ارضای نیازهای اساسی شایستگی، خودمختاری و رابطه است، که به نوبه خود پیش‌بینی کننده انگیزه کاری و سازگاری روان‌شناختی در شغل است. (دسی، رایان، گگن، لئون، اوسونوف و کورناژوا[84]، ۲۰۰۱). امروزه نظریه خودتعیین‌گری، توجه گسترده‌ای را در حوزه‌های آموزش، مراقبت‌های بهداشتی و ورزش به خود جلب کرده است. امروزه نظریه خود تعیین‌گری به عنوان یک نظریه انگیزش در محیط سازمان به کار می‌رود و با نظریه‌های رفتار سازمانی ارتباط دارد (گگن و دسی[85]، ۲۰۰۵).

طبق نظریه خود تعیین‌گری، کارکنان با توجه به کار خود می‌توانند انواع مختلفی از انگیزه را تجربه کنند. وجود انواع مختلف انگیزه در سازمان بسیار مهم است، به خصوص وقتی در مقایسه با مقررات کنترل شده در سازمان (انگیزه درون‌فکن شده و انگیزه بیرونی)، انگیزه خودمختار (انگیزه درونی و انگیزه همانند شده) منجر به انبوهی از نتایج مثبت فردی و سازمانی می‌شود. علیرغم این پدیده تجربی تأیید شده، مدیران از پیامدهای انگیزش در محل کار و شیوه‌هایی که می‌تواند از طریق ارضای نیازهای روانشناختی منجر به تقویت انگیزش خودمختار شود، بی‌اطلاع می‌مانند. در تحقیقی، پیشینه پژوهشی مربوطه برای آشکار کردن مزایای به کارگیری اصول نظریه خودتعیین‌گری در سازمان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و راه‌حل‌هایی پیشنهاد شد. نتایج این بررسی مدیران را تشویق می‌کند تا انگیزه خودمختار را در محیط کار ارتقا بدهند. این کار از دو طریق شدنی است؛ ارزیابی انگیزه کارکنان برای یک نتیجه خاص؛ و با ساختار دادن به سه عنصر محیط کار (طراحی شغل، روابط بین فردی/ راه‌بری و جبران خدمات و مزایا) به گونه‌ای که تسهیل‌گر ارضای نیازهای روانشناختی اساسی ( خودمختاری، شایستگی و رابطه) آن‌ها باشد (مانگانلی، تیبالت، فارست و کارپنتیر[86]، ۲۰۱۸).

اکثر مطالعات مربوط به کار و سازمان درباره نظریه خودتعیین‌گری یا بر ارضای نیازهای روانشناختی اساسی یا بر روی انواع انگیزه‌های کاری هنگام مطالعه فرآیندهای انگیزشی در کار متمرکز شده‌اند. معدود مطالعاتی که هر دو مکانیسم را همزمان در نظر گرفته‌اند، معمولاً فرض می‌کنند که ارضا یا ناکامی نیازهای روانشناختی اساسی، پیش‌نیاز انواع مختلف انگیزه‌های کاری است. با این وجود، جهت‌پذیری این رابطه در مطالعات قبلی مرتبط با محل کار به صراحت مورد آزمایش قرار نگرفته است. در مطالعه‌ای اخیر، روابط بین حمایت مدیر از نیازهای روانشناختی اساسی کارکنان، ارضای نیازهای روانشناختی اساسی در کار و انگیزه کاری مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل طولی نشان داد که حمایت مدیر از نیاز‌های روانشناختی مدیران به طور مستقیم با ارضای نیازهای روانشناختی اساسی کارکنان همبستگی دارد اما مستقیماً با انگیزه کاری مرتبط نیست.

علاوه بر این، نتایج نشان داد که ارضای نیازهای روانشناختی اساسی با انگیزه کاری در طول زمان مرتبط است و نه برعکس. علاوه بر این، رابطه غیرمستقیم بین حمایت مدیر از نیازهای روانشناختی کارکنان و انگیزه کاری از طریق ارضای نیازهای روانشناختی اساسی یافت شد. این یافته‌ها پیامدها و بازتاب‌های مهمی برای آینده دارند (اولافسن، دسی و هالواری[87]، ۲۰۱۸)

کارکردهای سامانه مدیریت منابع انسانی در سازمان مانند جبران خدمات و مزایا و ارزیابی عملکرد نقش مهمی در انگیزش کارکنان دارد. در این راستا، همبستگی بین پول و انگیزه برای دهه‌ها موضوع مورد بحث بوده است، به ویژه در بنگاه‌های اقتصادی. پژوهشی که روی کارمندان بانک انجام شد نشان می‌دهد میزان پرداخت و عدالت توزیعی درک شده کارکنان درباره دستمزدشان با ارضای نیاز و انگیزه کاری درونی آن‌ها همبستگی ندارد، اما عدالت رویه‌ای درباره پرداخت بر این متغیرها تأثیرگذار است. حمایت مدیر از نیازهای کارکنان مهم‌ترین عامل برای ارضای نیاز کارکنان و ارتقا دهنده انگیزه کاری درونی آن‌ها بوده است. نتایج نشان داده که پاداش‌های پولی، انگیزه درونی را افزایش نمی‌دهد. به نظر می‌رسد که این امر بازتاب‌ها و پیامدهای عمیقی برای سازمان‌هایی دارد که نگران انگیزه دادن به کارکنان خود هستند (اولافسون، هالواری، فورست و دسی[88]، ۲۰۱۵).

عامل تأثیرگذار دیگر در انگیزش کارکنان، کیفیت ارزیابی عملکرد نیروهای انسانی است. نظریه خود تعیین‌گری، ارضای نیازهای روانشناختی اساسی را محرک اصلی انگیزه فردی می‌داند. تحقیقات مبتنی بر نظریه خودتعیین‌گری نشان می‌دهد که انگیزه‌های بیرونی در محیط کار دارای محدودیت‌های مهمی است و نیازهای اساسی روان‌شناختی فرد باید برآورده شود تا درونی‌سازی انگیزه‌های سازمانی رخ دهد و انگیزه‌های درونی‌شده منجر به بالاترین سطوح رفتارهای کاری مطلوب ‌شود. در پژوهشی مشخص شد که به طور متوسط، کارکنانی که اعلام کرده بودند از برآورده شدن نیازهای روانشناختی خود احساس رضایت دارند، انگیزه درونی قوی‌تر داشتند و مشارکتشان در برنامه‌های ارزیابی عملکرد سازمانی بیشتر بود. یعنی، انگیزه درونی قوی‌تر و یکپارچه شدن با مقاصد سازمان، پیش‌بینی کننده افزایش حضور و مشارکت در برنامه‌های ارزیابی عملکرد بود. این یافته‌ها بالاتر و فراتر از تأثیر تجربه کاری و دانش کارکنان مرتبط با فعالیت‌های ارزیابی عملکرد در سازمان بود. همچنین معلوم شد که انگیزه‌های بیرونی با رفتارهای مربوط به ارزیابی عملکرد هیچ رابطه معناداری نداشت. نتایج همچنین نشان می‌دهد که ارزش ارزیابی عملکرد باید برای کارکنان روشن شود تا تعامل و حمایت متقابل را بین شرکت‌کنندگان در برنامه ارزیابی عملکرد به حداکثر رساند. در مجموع، این پژوهش می‌تواند دلیلی باشد برای مدیران تا از نظریه خودتعیین‌گری برای ایجاد انگیزه در بین کارکنان و بالا بردن مشارکت آن‌ها در برنامه‌های ارزیابی عملکرد استفاده کنند (سوپ[89]، ۲۰۲۱).

وقتی صحبت از سازمان می‌شود، غیر از کارکردهای سازمانی که در بالا مورد بررسی قرار گرفت، توجه به سلامت، کیفیت زندگی و نیک‌زیستی کارکنان نیز از موضوعات مهم در سازمان است. در این حوزه یکی از پدیده‌های منفی، فرسودگی شغلی است که بر سلامت و نیک‌زیستی کارکنان اثر منفی دارد. تحقیقی که روی معلمان دوره ابتدایی در شهرستان خوی انجام شده نشان داد، بین مؤلفه‌های انگیزش خودمختار در آموزش، با فرسودگی و اشتیاق شغلی معلمان رابطه وجود دارد. به عبارتی سطوح بالای انگیزش شغلی خودمختار در آموزش به پیامدهای مثبتی مانند افزایش اشتیاق شغلی و کاهش فرسودگی شغلی می‌انجامد (عظیم‌پور و علیلو، ۱۳۹۶). همچنین پژوهش نشان می‌دهد، سبک راه‌بری حمایت کننده از خودمختاری کارکنان، با مشارکت کاری بیشتر و فرسودگی شغلی کمتر کارکنان همبستگی دارد. معلوم شد که راه‌بری کنترل کننده با ایجاد و افزایش فرسودگی شغلی همراه است (سارماه، بروئک، شراورس و گرمیز[90]، ۲۰۲۱).

در این راستا، سازمان‌ها می‌توانند نقشی اساسی در بالا بردن کیفیت زندگی و نیک‌زیستی کارکنان خود داشته باشند یا به آن‌ها کمک کنند تا ضمن انجام وظایف خود، بین کار و زندگی خود تعادل ایجاد کنند و در حفظ نیک‌زیستی و سلامتی خود کوشا باشند. در تحقیقی جالب اثر تعطیلات آخر هفته در مقایسه با روزهای هفته و اثر کار در مقایسه با تجربیات غیر کاری، بر روی خلق و خو و سایر شاخص‌های نیک‌زیستی در نمونه‌ای متشکل از مردان و زنان کارگر در مشاغل مختلف بررسی شد. فرض بر این بود که هم تعطیلات آخر هفته و هم زمان‌های غیرکاری با افزایش نیک‌زیستی همراه است و این روابط عاملی واسطه‌ای برای ارضای بیشتر نیازهای خودمختاری و رابطه است. نتایج نشان داد که برای کارگران زن و مرد، فعالیت‌های آخر هفته و تجربیات غیرکاری با چندین شاخص نیک‌زیستی همراه است و این روابط تا حدی یا به طور کامل عاملی واسطه‌ای برای ارضای نیازهای روان‌شناختی اساسی است (رایان، برنشتاین و براون[91]، ۲۰۱۰).

مورد دیگری که در حوزه سلامت کارکنان مورد توجه بوده، علائم جسمی بدون توضیح پزشکی و غیبت‌های ناشی از آن در کار بوده. علائم جسمی، یا تجربه علائم فیزیکی بدون توضیح پزشکی، با ناتوانی عملکرد و کیفیت پایین زندگی همبستگی دارد. پیامدهای بار علائم جسمی فراتر از فرد است و جامعه را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. این موضوع خود را در استفاده بیشتر از خدمات پزشکی و بهره‌وری شغلی کمتر نشان می‌دهد. پژوهشگران با تکیه بر نظریه خودتعیین‌گری و پژوهشی که در میان کارمندان نروژی انجام دادند دریافتند که اگر ادراک کارکنان این باشد که مدیرانشان از نیازهای روان‌شناختی اساسی (خودمختاری) آن‌ها حمایت کنند، ممکن است منجر به سطوح پایین‌تری از علائم جسمی در کار (خستگی عاطفی، قصد ترک خدمت و غیبت) همراه باشد، چرا که وجود محیطی حمایتگرانه‌ از نیازها تا حدی باعث ترویج انگیزه خودمختار در کار می‌شود. این یافته‌ها نه تنها مکانیسم نظری را شناسایی می‌کند که ممکن است تا حدی منشأ علائم جسمی در کار را توضیح دهد، بلکه مدلی را نیز ارائه می‌کند که توسط آن عوامل اجتماعی-زمینه‌ای و انگیزشی بر نتایج مهم مرتبط با کار تأثیر می‌گذارد. این یافته‌ها همچنین اهمیت ایجاد و بسط مداخلات در محل کار را نشان می‌دهد که حامی و پشتیبان ارضای نیازهای اساسی روان‌شناختی است (ویلیامز، هالواری، نیمیک، سوربو، اولافسن و وستبای[92]، ۲۰۱۴).

در راستای حفظ و ارتقای سلامتی کارکنان بسیاری از کارفرمایان برنامه‌های سلامت کارکنان ایجاد می‌کنند تا کارکنان را تشویق کنند، سلامتی خود را بهتر مدیریت کنند، تا هزینه‌ها کاهش یافته و بهره‌وری کارکنان افزایش یابد. هدف برنامه‌های سلامت، مشارکت و ترویج رفتارهای سالم در افراد است. با این حال، مشخص نیست که آیا برنامه‌های سلامت تحت حمایت کارفرما، مشارکت کارکنان را در رفتارهای سالم تحریک می‌کند یا خیر. مطالعات موردی تأثیر عوامل شخصی و زمینه‌ای، مانند اهداف سلامتی، راحتی، و تعادل بین کار و زندگی را در مشارکت کارکنان در برنامه‌های سلامت در محل کار مشخص کرده‌اند.

نتایج نشان می‌دهد، فرهنگ سلامت موجود در شرکت، بر رفتار مشارکت سلامت کارکنان تأثیری حیاتی و برجسته دارد و نگرش نسبت به رفتارهای بهداشتی و خودکارآمدی فرد نیز در مشارکت افراد در برنامه‌های سلامت تأثیرگذار بوده است (هولدن[93]، ۲۰۲۱).

مطالعات مبتنی بر نظریه خودتعیین‌گری همچنین نشان می‌دهد که حمایت و پشتیبانی همکار و سرپرست، پیش‌بینی کننده نیک‌زیستی و سرزندگی در کارکنان است (هارپر[94]، ۲۰۲۱).

یکی دیگر از کارهای بسیار مهمی که سازمان‌ها می‌توانند برای ارتقای نیک‌زیستی کارکنان خود انجام بدهند، فراهم کردن بستر مناسب برای معنادار شدن کار برای کارکنان است. اهمیت کار معنادار برای کیفیت زندگی کاری با تحقیقاتی تأیید شده است که اهمیت خود را هم از نظر انگیزه، نیک‌زیستی و تعهد کارکنان و هم از نظر نتایج سازمانی مانند قصد ترک کار، رفتار شهروندی و رضایت مشتری نشان می‌دهند. در توضیح این‌که چه چیزی کار را معنادار می‌کند، نظریه خودتعیین‌گری چهارچوب نظری قوی ارائه می‌کند و کار معنادار را به ارضای نیازهای روانشناختی انسان ربط می‌دهد. بر این اساس، پژوهشی در میان نمونه بزرگی از کارگران کشور شیلی انجام شد. نتایج نشان داد که احساس خودمختاری به صورت آینده‌نگرانه‌ای کار معنا‌دار بعدی را بالاتر و فراتر از دو نیاز دیگر (شایستگی و رابطه) پیش‌بینی می‌کند (مارتلا، گومز، اونانو، آرایا، براوو و اسپیجو[95]، ۲۰۲۱).

ویروس کرونای جدید و همه‌گیری کووید-۱۹، تغییرات بی‌سابقه‌ای را در سراسر جهان در همه حوزه‌های زندگی به‌ویژه در محل کار ایجاد کرده است. این موضوع بر شرکت‌ها و مدیریت منابع انسانی[96] آن‌ها پیامدها و تأثیراتی داشته است. سازمان‌ها مجبور شده‌اند با بررسی بسیاری از موضوعات عملیاتی و راهبردی به سرعت به این موضوع پاسخ دهند تا بتوانند اثرات این همه‌گیری را مدیریت کنند. مدیریت منابع انسانی با مدیریت افراد برای مقابله با استرس و ادامه کار (حتی از راه دور) در صورت لزوم، نقش اساسی را ایفا می‌کند و به سازمان‌ها کمک می‌کند تا در زمان حال و آینده غیرقابل پیش‌بینی ناشی از قرنطینه گسترده، به حرکت و عملیات خود ادامه دهند. در پژوهشی با استفاده از تحلیل داده‌های ثانویه و با استفاده از نظریه خودتعیین‌گری به عنوان چهارچوب نظری، بازتاب‌های مدیریت منابع انسانی ارزیابی شد. این ارزیابی شامل اثرات آگاهی داشتن از تأثیر نیازهای روانشناختی اساسی خودمختاری، شایستگی و رابطه و همبستگی متقابل کارکنان بر توسعه پایدار مدیریت منابع انسانی در دوران همه‌گیری انجام شد. هدف این تحقیق بررسی شیوه‌های مدیریت منابع انسانی در دوره‌های پرچالشی مانند کووید-۱۹ بود. یافته‌های این تحقیق توصیه می‌کند که مدیریت منابع انسانی باید به کارکنانی که در تلاشند شایستگی‌های خود را از طریق آموزش، مشاوره و کوچینگ افزایش دهند کمک کند، زیرا این امر می‌تواند به تحقق اهداف و چشم‌انداز سازمان در دوران پس از همه‌گیری کووید-۱۹ کمک کند (اگل، استلا، ایهریوهانما و ایهناکو[97]، ۲۰۲۱).

همچنین، در پی همه‌گیری کووید-۱۹، سازمان‌ها در سراسر جهان مجبور شده‌اند عملیات کاری را به خانه‌های کارمندان خود منتقل کنند. این تغییر به طور چشمگیری محیط کاری و زندگی کارکنان را تغییر داده است و سؤالاتی را درباره تأثیرات این امر بر انگیزه کارکنان ایجاد کرده است. از آنجایی که سطوح انگیزه به بهره‌وری و نیک‌زیستی افراد مربوط می‌شود، بسیار مهم است که سازمان‌ها بدانند چگونه می‌توان انگیزه را در زمان دورکاری بالا نگه‌دارند تا بهره‌وری و نیک‌زیستی کارکنان حفظ شود.

پژوهشی مبتنی بر نظریه خودتعیین‌گری در میان کارکنان پنج شرکت مختلف در بخش‌های کسب و کاری دانش‌بنیان انجام شد. تحلیل‌ها نشان می‌دهد که دورکاری در هفت حوزه باعث کاهش انگیزه شده؛ فقدان تعامل اجتماعی، سطح شفافیت اطلاعاتی در سازمان، چالش‌هایی برای تعادل بین کار و زندگی، تغییر مسئولیت بین مدیران و کارکنان، مشکلات در دستیابی به پشتیبانی، جلسات دیجیتال و یادگیری. مطالعه شامل فهرستی از دستورالعمل‌های عملی به مدیران و کارکنان بوده که می‌تواند به آن‌ها در ایجاد انگیزه در زمان و زمینه دورکاری کمک کند.

توصیه به مدیران: راه‌های مختلفی را برای ایجاد تعامل اجتماعی با کارکنان آزمایش کنید و استمرار داشته باشید؛ تیم‌ها را با یکدیگر هماهنگ نگه دارید. به‌روزرسانی‌های هفتگی می‌تواند تضمین کند که تیم‌ها از بقیه شرکت جدا نیستند؛ شروع کننده گفتگو با آن‌ها باشید؛ در تیم‌ها شایستگی دیجیتال ایجاد کنید؛ کارکنان را تشویق کنید که شایستگی‌های دیجیتال خود را افزایش دهند؛ به نیازهای فردی توجه کنید؛ کمتر کنترلشان کنید اما در عین حال خود-راه‌بری را به آن‌ها آموزش دهید. روی بازده کارکنان تمرکز کنید، به کارکنان کمک کنید تا حد و مرزهای خود را تعیین کنند و تعادل کار و زندگی را رعایت کنند.

توصیه به کارکنان: زمانی را برای تأمل و تفکر اختصاص دهید؛ به پیشرفت‌هایی که انجام داده‌اید توجه کنید، اما در مورد حمایتی که احساس می‌کنید برای زمینه خاص برایتان ضروری است نیز فکر کنید. برای بهبود شایستگی‌های فنی خود وقت بگذارید. حتماً کارهای روزانه خود را برنامه‌ریزی و اولویت‌بندی کنید. مرزهای روشن بین کار و زندگی خصوصی را بیان کنید. مهارت‌های ارتباطات دیجیتالی خود را بهبود بخشید. اگر سازمان شما نکته‌ها یا منابعی را برای نحوه استفاده از ابزارهای دیجیتال ارائه می‌دهد، حتماً با آن‌ها تعامل داشته باشید. زندگی اجتماعی آنلاین فعال داشته باشید (دراسلیوس و پترسون[98]، ۲۰۲۱)

یافته‌های این مقاله مروری در جدول زیر خلاصه شده است:

حوزه مسئله/موضوع یافته مبتنی بر نظریه خودتعیین‌گری
الف) خانواده رابطه سبک‌های دلبستگی با میزان رضایت از زندگی. دلبستگی ایمن زمانی که با ارضای نیازهای اساسی همراه شود، رضایت از زندگی را پیش‌بینی می‌کند.
فرزندپروری بیش از حد حمایت کننده با مشکلات نیک‌زیستی روانشناختی فرزندان بزرگسال مرتبط است. بهره‌گیری از سبک‌های فرزندپروری مبتنی بر حمایت از نیازهای روانشناختی اساسی
تأثیر راهبردهای فرزندپروری و عملکرد خانواده بر رشد سالم نوجوانان. اساس رشد و تحول بهینه نوجوانان در ارضای نیازهای روانشناختی اساسی آن‌ها قرار دارد.
رابطه تعارض بین کار و خانواده، با برخی متغیرهای مرتبط مانند رضایت شغلی، انگیزه درونی، نیازهای اساسی روان‌شناختی و شیوه‌های آموزشی فرزندپروری. انگیزه درونی برای کار می‌تواند منجر به رضایت شغلی عالی شود. بین ارضای نیازهای اساسی روانشناختی و تعارض کار و خانواده همبستگی منفی وجود دارد.
رابطه بین رضایت شغلی، رضایت خانواده و نیک‌زیستی عمومی در میان مدیران ارشد. پیش‌بینی‌کننده‌های اصلی نیک‌زیستی، توانایی خانواده برای مقابله با استرس است. رضایت شغلی و خانوادگی، نیک‌زیستی عمومی را پیش‌بینی می‌کند.
ب) ورزش نقش شرایط اجتماعی-محیطی در حمایت از ارضا نیازهای روانشناختی در مقابل خنثی سازی آن‌ها نشان می‌دهد که این موضوع به نوبه خود بر عملکرد روانی و نیک‌زیستی یا بیماری فرد تأثیر می‌گذارد. وقتی محیط ورزشکار (مربی و والدین) از نیاز به خودمختاری او حمایت کند، این موضوع پیش‌بینی‌ کننده ارضای نیازهای اوست و برعکس وقتی مربی رفتار کنترل‌گرانه‌ای دارد، این موضوع پیش‌بینی کننده مسدود شدن یا خنثی سازی نیازهای اوست.
تاثیر زمینه اجتماعی و محیطی بر انگیزش ورزشکاران. زمانی که زمینه اجتماعی حامی خودمختاری باشد، مردم انگیزه می‌یابند تا فعالیت‌های مهم را درونی کنند، در حالی که وقتی زمینه و محیط کنترل‌کننده و دستوری است، انگیزه خودمختار ضعیف می‌شود.
تاثیر رفتار والدین و مربیان بر انگیزه و نیک‌زیستی ورزشکاران. وقتی ورزشکاران جوان ادراکشان این است که مربیان و والدین از ارضای نیازهای روانشناختی‌شان حمایت می‌کنند، ‌این موضوع بر انگیزه و نیک‌زیستی آن‌ها تأثیر مثبت می‌گذارد.
تفاوت شیوه‌های ورزش کردن انفرادی، گروهی و ترکیبی در میان مادران ورزش کردن عمدتاً به شکل گروهی یا به شکل ترکیبی (گروهی و انفرادی)، در مقایسه با ورزش انفرادی، باعث ارضا و رضایت بیشتر نیازهای روان‌شناختی اساسی و انگیزه ورزش خودمختار بوده است.
ج) سلامت روان عامل ایجاد خلق مثبت، انگیزه درونی و تعهد به گروه ارضای نیازهای روانشناختی پیش‌بینی کننده خلق مثبت بالا و خلق منفی پایین در گروه، داشتن انگیزه درونی برای فعالیت‌های گروهی و تعهد بالا به گروه است
پیامدهای نیازهای اساسی روان‌شناختی ارضا نشده در نوجوانان نیازهای اساسی روان‌شناختی ارضا نشده، باعث به وجود آمدن اهداف ناشفافِ زندگی و عدم تصمیم‌گیری شغلی و تقویت پرخاشگری در اواخر نوجوانی می‌شود.
نقش محیط در پریشانی دانشجویان پزشکی. مزایای حمایتی ذهن‌آگاهی و تاب‌آوری از استرس ممکن است زمانی که نیازهای روان‌شناختی اولیه دانشجویان در دانشکده پزشکی ناکام می‌شود، کاهش یابد
گسست و اخلال ناگهانی در روال روزانه افراد ناشی از پاندمی کرونا. ناکامی نیاز روان‌شناختی پیش‌بینی کننده تغییرات در سلامت روان در طول زمان است. ارضای نیازهای روان‌شناختی فقط یک کالای لوکس نیست، بلکه ارضای این نیازها در مواقع ناامنی نیز حائز اهمیت است، در حالی که ناکامی نیاز یک عامل خطر برای ناسازگاری در چنین مواقعی است.
تغییر رفتار بیماران در طی دوره درمان اگر بیماران به طور مستقل انگیزه داشته باشند، تغییر رفتارشان موثرتر و ماندگارتر است. یعنی هرگاه پزشکان و کادر درمان از نیاز به خودمختاری بیمار حمایت کنند، تغییرات موثرتر و ماندگارتر شده. این بررسی نشان داد که بین ارضای نیاز روانشناختی و انگیزه خودمختار با نتایج سلامتی مفید، رابطه مثبت وجود دارد
مشارکت بیماران در درمان انگیزه خودمختار در مقایسه با اتحاد درمانی، پیش‌بینی‌کننده‌ای قوی‌تری برای نتیجه درمان است، و احتمال دستیابی به بهبودی و کاهش شدت افسردگی پس از درمان را بیشتر می‌کند.
نقش ذهن‌آگاهی در برخورد با ناملایمات و استرس پاسخ‌های انطباقی‌تر به استرس و کنار آمدن فعالانه از طریق ذهن‌آگاهی باعث نیک‌زیستی بیشتر در افراد می‌شود.
اثر حمایت اجتماعی بر کاهش وزن حمایت از خودمختاری، پیش‌بینی کننده بهتر کاهش وزن است در حالی که برخی از شیوه‌های دستوری حمایت، مانع پیشرفت کاهش وزن است.
نقش محیط در درمان بیماری‌ها توجه به نیاز خودمختاری و  انگیزه درونی، نقشی پیش‌بینی کننده در موفقیت درمان در برنامه نگه‌داری متادون دارد. انگیزه درونی و حمایت از خودمختاری درک شده توسط بیمار با پایبندی بهتر به درمان همراه است.
عوامل تأثیرگذار بر نیک‌زیستی سالمندان «آزادی انتخاب» بر نیک‌زیستی سالمندان در خانه‌های سالمندان) تاثیر داشته است، به ویژه در طول فعالیت‌های اوقات فراغت. ارضای نیازهای روانشناختی اساسی با نیک‌زیستی سالمندان همبستگی مثبت دارد.
تأثیر تخریب زیست‌محیطی بر ارضای نیازهای ایمنی/امنیت، شایستگی، رابطه و خودمختاری. محیط‌ها و رفتارهای زیست‌محیطی پایدار می‌تواند باعث برآورده شدن این نیازها و در نتیجه ارتقاء نیک‌زیستی در افراد شود.
د) سازمان تأثیر عوامل محیطی بر انگیزه کارکنان محیط حمایت کننده از ارضای نیازهای اساسی روانشناختی و نوع انگیزه کاری، در رفتارها، نگرش‌های کاری و سلامت شغلی اثر دارد.
پیش‌بینی کننده انگیزه کاری و سازگاری روان‌شناختی در شغل چیست؟ جو‌های کاری حامی خودمختاری، پیش‌بینی کننده ارضای نیازهای اساسی شایستگی، خودمختاری و رابطه است که به نوبه خود پیش‌بینی کننده انگیزه کاری و سازگاری روان‌شناختی در شغل است.
چه نوع انگیزه‌هایی در سازمان مفید است؟ در مقایسه با مقررات کنترل شده در سازمان (انگیزه درون‌فکن شده و انگیزه بیرونی)، انگیزه خودمختار (انگیزه درونی و انگیزه همانند شده) منجر به انبوهی از نتایج مثبت فردی و سازمانی می‌شود.
همبستگی بین پول و انگیزه عدالت توزیعی درک شده کارکنان درباره دستمزدشان با ارضای نیاز و انگیزه کاری درونی آن‌ها همبستگی ندارد، اما عدالت رویه‌ای درباره پرداخت بر این متغیرها تأثیرگذار است.
انگیزه‌های بیرونی در محیط کار دارای محدودیت‌های مهمی است. نیازهای اساسی روان‌شناختی فرد باید برآورده شود تا درونی‌سازی انگیزه‌های سازمانی رخ دهد و انگیزه‌های درونی‌شده منجر به بالاترین سطوح رفتارهای کاری مطلوب ‌شود.
اهمیت کیفیت برنامه‌های ارزیابی عملکرد در سازمان و مشارکت کم کارکنان. به طور متوسط، کارکنانی که اعلام کرده‌اند از برآورده شدن نیازهای روانشناختی خود احساس رضایت دارند، انگیزه درونی قوی‌تر داشته و مشارکتشان در برنامه‌های ارزیابی عملکرد سازمانی بیشتر بوده.
فرسودگی و اشتیاق کاری در کارمندان سطوح بالای انگیزش شغلی خودمختار در آموزش به پیامدهای مثبتی مانند افزایش اشتیاق شغلی و کاهش فرسودگی شغلی می‌انجامد.
نقش سبک راه‌بری در فرسودگی شغلی و مشارکت کارکنان. سبک راه‌بری حمایت کننده از خودمختاری کارکنان، با مشارکت کاری بیشتر و فرسودگی شغلی کمتر کارکنان همبستگی دارد. معلوم شد که راه‌بری کنترل کننده با ایجاد و افزایش فرسودگی شغلی همراه است.
تعادل کار و زندگی فعالیت‌های آخر هفته و تجربیات غیر کاری با چندین شاخص نیک‌زیستی همراه است و این روابط تا حدی یا به طور کامل عاملی واسطه‌ای برای ارضای نیازهای روان‌شناختی اساسی است.
علائم فیزیکی بدون توضیح پزشکی و غیبت‌های ناشی از آن اگر مدیران از نیازهای روان‌شناختی اساسی (خودمختاری) کارکنان حمایت کنند، ممکن است منجر به سطوح پایین‌تری از علائم جسمی در کار (خستگی عاطفی، قصد ترک خدمت و غیبت) همراه باشد، چرا که وجود محیطی حمایتگرانه‌ از نیازها تا حدی باعث ترویج انگیزه خودمختار در کار می‌شود.
کیفیت مشارکت کارکنان در برنامه‌های سلامت که توسط سازمان اجرا می‌شود. فرهنگ سلامت موجود در شرکت، بر رفتار مشارکت سلامت کارکنان تأثیری حیاتی و برجسته دارد و نگرش نسبت به رفتارهای بهداشتی و خودکارآمدی فرد نیز در مشارکت افراد در برنامه‌های سلامت تأثیرگذار بوده است.
نقش حمایت نیروهای انسانی از یکدیگر در نیک‌زیستی و سرزندگی یکدیگر حمایت و پشتیبانی همکار و سرپرست، پیش‌بینی کننده نیک‌زیستی و سرزندگی ذهنی در کارکنان است.
عالم تاثیرگذار بر کیفیت زندگی کاری اهمیت کار معنادار برای کیفیت زندگی کاری با تحقیقاتی تأیید شده است که اهمیت خود را هم از نظر انگیزه، نیک‌زیستی و تعهد کارکنان و هم از نظر نتایج سازمانی مانند قصد ترک کار، رفتار شهروندی و رضایت مشتری نشان می‌دهد.
تأثیر دورکاری ناشی از همه‌گیری کرونا بر نیک‌زیستی کارکنان یافته‌ها توصیه می‌کنند که مدیریت منابع انسانی باید به کارکنانی که در تلاشند شایستگی‌های خود را از طریق آموزش، مشاوره و کوچینگ افزایش دهند، کمک کند، زیرا این امر می‌تواند به تحقق اهداف و چشم‌انداز سازمان در دوران پس از همه‌گیری کووید-۱۹ کمک کند.
چالش‌های به وجود آمده ناشی از تغییر محیط کاری و زندگی به دلیل  همه‌گیری کرونا و کاهش انگیزه مبتنی بر نظریه خودتعیین‌گری، فهرستی از دستورالعمل‌های عملی به مدیران و کارکنان ارائه شده که می‌تواند به آن‌ها در ایجاد انگیزه در زمان و زمینه دورکاری کمک کند.

بحث و نتیجه‌گیری

مقاله مروری حاضر سعی دارد به این سوال پاسخ دهد که «آیا نظریه خودتعیین‌گری در انگیزش و نیک‌زیستی انسان در چهار قلمرو خانواده، ورزش، سلامت‌روان و سازمان اثربخشی دارد؟» از این رو با مرور پژوهش‌های مربوط به این حوزه‌ها اثربخشی نظریه خود‌تعیین‌گری در انگیزش و نیک‌زیستی انسان مرور شده و یافته‌های گوناگون مورد بررسی قرار گرفت.

همان‌طور که بیان شد، نظریه خودتعیین‌گری(SDT)  نظریه‌ای فراگیر درباره انگیزه انسان و نیک‌زیستی است. این نظریه با معرفی سه نیاز روانشناختی اساسی (خودمختاری، شایستگی و رابطه) بیان می‌کند که برآورده شدن این نیازها و همچنین بهره‌مند شدن از محیط و روابط حامی این نیازها (و نه سد کننده آن‌ها)، به خصوص نیاز به خودمختاری، فارغ از این که فرد در چه فرهنگ یا مرحله تحولی زندگی می‌کند، لازم و ضروری است.

این مقاله با مرور تحقیقات انجام شده در حوزه‌های خانواده، ورزش، سلامت روان و سازمان به این نتیجه رسید که ارضای نیازهای روانشناختی و بهره‌مندی از محیط‌های حمایت کننده نیاز در همه موارد پیش‌بینی کننده حال بهتر افراد، برخورداری از انگیزش درونی (در برابر بیرونی) و تجربه کردن نیک‌زیستی است.

با توجه به یافته‌های ارزشمند از به کارگیری این نظریه در حوزه خانواده، می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که ارضای نیازهای روانشناختی اساسی و ایجاد محیط حمایت کننده از این نیازها بر رضایت از زندگی، رشد و تحول بهینه نوجوانان، تعارض کمتر بین کار و خانواده و پیش‌بینی کننده‌های نیک زیستی در خانواده مانند رضایت شغلی و خانوادگی، تأثیر مستقیم و مثبتی دارد.

در حوزه ورزش دریافتیم که به‌کارگیری این نظریه در ورزش (فعالیت جسمانی)، روی انگیزه و نیک‌زیستی انسان دارای اثرات بسیار مثبتی است. برای مثال دیدیم که محیط حمایت کننده از نیاز به خودمختاری ورزشکار، پیش‌بینی کننده ارضای نیازهای اوست. همچنین، وقتی زمینه اجتماعی حامی خودمختاری باشد، این خود باعث درونی شدن انگیزه در افراد می‌شود و ‌این موضوع بر انگیزه و نیک‌زیستی آن‌ها تأثیر مثبت می‌گذارد. در این بررسی فهمیدم که ورزش گروهی به دلیل ارضای نیاز روانشناختی اساسی رابطه، در مقایسه با ورزش انفرادی، باعث ارضا و رضایت بیشتر نیازهای روان‌شناختی اساسی و انگیزه ورزش خودمختار بوده است.

در حوزه سلامت روان فهمیدیم که ناکامی نیازهای روان‌شناختی در موقعیت‌های چالشی زندگی، عاملی مهم برای ناسازگاری در چنین مواقعی است. همچنین به اهمیت توجه به نیاز خودمختاری و انگیزه درونی در بهبود افراد بیمار و تغییر رفتارشان در دوره درمان پی بردیم. نکته مهم در اثربخشی و ماندگاری تغییرات، حمایت کادر درمان از نیاز به خودمختاری بیماران بوده است. مانند سایر حوزه‌ها (خانواده و ورزش) مشاهده کردیم که بین برآورده کردن نیازهای روانشاختی اساسی و محیط حمایت کننده از نیازها و انگیزه درونی، با نتایج مثبت و نیک‌زیستی در درمان بیماران و بهبود شرایط سالمندان، رابطه مثبت وجود دارد.

و نهایتاً در حوزه سازمان دیدیم که احساس رضایت از برآورده شدن نیازهای روانشناختی اساسی، محیط حمایت کننده از ارضای نیازهای روانشناختی اساسی و درونی کردن انگیزه (انگیزه خودمختار) بر ابعاد متفاوت و متنوعی از کارکردهای سازمانی اثرات مثبتی دارد که نهایتاً منجر به نیک‌زیستی انسان‌ها می‌شود. این اثرات مثبت شامل انگیزه کاری و سازگاری روان‌شناختی در شغل، افزایش سطح رفتارهای کاری مطلوب، افزایش مشارکت افراد در برنامه‌های ارزیابی عملکرد سازمانی، افزایش اشتیاق شغلی و کاهش فرسودگی شغلی، مشارکت کاری بیشتر، تعادل بین کار و زندگی، کاهش علائم جسمی در کار و بسیاری موارد دیگر بوده است.

حتی یافته‌ها در دوره بیماری کووید-۱۹ نیز یافته‌های قبلی را در حوزه‌های مختلف از جمله سلامت روان و سازمان تأیید کرده است.

بر اساس بررسی‌های انجام شده در این مقاله مروری می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که برآورده شدن نیازهای روانشناختی اساسی، محیط حمایت کننده از ارضای نیازها و درونی کردن انگیزه (انگیزه خودمختار) در افراد در هر چهار حوزه خانواده، ورزش، سلامت و سازمان منجر به نتایج مثبت و به طور کل باعث ارتقای انگیزه و نیک‌زیستی انسان بوده است.

همچنین با توجه به تنوع و گستره تحقیقات انجام شده مبتنی بر نظریه خودتعیین‌گری در کشور‌ها، فرهنگ‌ها، قومیت‌ها و حوزه‌های مختلف زندگی، می‌توان چنین نتیجه گرفت که نیازهای روانشناختی اساسی (خودمختاری، شایستگی و رابطه) در میان تمامی انسان‌ها وجود دارد و شاید با اطمینان بتوان گفت که این نیازها، ژنتیکی هستند و فرقی هم نمی‌کند که اهل کجا باشیم و چه ویژگی‌های جمعیت شناختی داشته باشیم.

همزیستی این نظریه با نظریه‌های جدیدتر روانشناسی مانند تئوری انتخاب[99] و روانشناسی مثبت[100] می‌تواند روند کشف و شناسایی عوامل ایجاد نیک‌زیستی در عرصه‌ها و حوزه‌های مختلف زندگی را سرعت دهد و یافته‌های ارزشمندتری را در این دوره پرآشوب زندگی برای نسل بشر به ارمغان آورد.


  • [1] Self-determination theory (SDT)
  • [2] Autonomy
  • [3] Competence
  • [4] Relatedness
  • [5] Choice theory
  • [6] Positive psychology
  • [7] Personality development
  • [8] Well-being
  • [9] Ryan & Deci
  • [10] Ryan, Deci, Vansteenkiste & Soenens
  • [11] Organismic psychology
  • [12] Ryan & Frederick
  • [13] Intrinsic motivation
  • [14] Reflective awareness
  • [15] Wellness
  • [16] Basic psychological needs
  • [17] (Cognitive Evaluation Theory (CET
  • [18] Gagne & Deci
  • [19] Mandigo & Holt
  • [20] Organismic Integration Theory (OIT)
  • [21] External regulation
  • [22] Introjection
  • [23] Mullan, Markland & Ingledew
  • [24] Identification
  • [25] Integration
  • [26] External regulation
  • [27] Extrinsic motivation
  • [28] Integrated regulation
  • [29] Schmuck, Kasser & Ryan
  • [30] Causality Orientations Theory (COT)
  • [31] Koesiner & Zuckerman
  • [32] Halvari & Olafsen
  • [33] Basic Psychological Needs Theory (BPNT)
  • [34] Vermote, Waterschoot, Morbee, Schrooyen, Soenens, Vansteenkiste & Ryan
  • [35] Gunnell & Crocker
  • [36] Neufeld, Mossiere & Malin
  • [37] Goal Contents Theory (GCT)
  • [38] Niemiec & Ryan
  • [39] Vansteenkiste, Lens & Deci
  • [40] (Relationships Motivation Theory (RMT
  • [41] Almukhambetova & Hernández-Torrano
  • [42] Grolnick, Kurowski & Gurland
  • [43] Sheldon & Kasser
  • [44] Sheldon &  Bettencourt
  • [44] Gagne, Ryan, & Bargmann
  • [45] Niemiec & Ryan
  • [46] Ryan, Lynch, Vansteenkiste & Deci
  • [47] Kuzucu & Simsek
  • [48] Mahoney, Gucciardi, Ntoumanis & Mallet
  • [49] www.selfdeterminationtheory.org
  • [50] www.google.com
  • [51] Autonomous motivation
  • [52] Health care
  • [53] Weight loss
  • [54] Physical activity
  • [55] Intrinsic work motivation
  • [56] DeHaan, Hirai & Ryan
  • [57] Reis, Sheldon, Gable, Roscoe & Ryan
  • [58] Martela & Ryan
  • [59] Rogers, C
  • [60] Lynch, Guardia & Ryan
  • [61] Hong
  • [62] Nocito, Malaponte & Malara
  • [63] Sireno, Ricotta & Riefolo
  • [64] Pradenas, Oyanedel, Costa, Rubio & Páez
  • [66] Desi & Ryan
  • [65] Seligman
  • [67] Bartholomew, Ntoumanis, Ryan, Bosch & Thøgersen-Ntoumani
  • [68] Pelletier, Fortier, Vallerand & Bri`ere
  • [69] Gagne, Ryan & Bargmann
  • [70] Lovell, Gordon, Mueller, Mulgrew & Sharman
  • [71] Sheldon & Bettencourt
  • [72] Kuzucu & Simsek
  • [73] Neufeld, Mossière & Malin
  • [74] Vermote, Waterschoot, Morbée, Kaap‑Deeder, Schrooyen, Soenens, Ryan & Vansteenkiste
  • [75] Weinstein, Brown & Ryan
  • [76] Gorin, Powers, Koestner & Wing
  • [77] Ng, Ntoumanis, Thøgersen-Ntoumani, Deci, Ryan, Duda & Williams
  • [78] Zuroff, Koestner, Moskowitz, McBride, Marshall & Bagby
  • [79] Zeldman & Ryan
  • [80] Tang, M., Wang, D., & Guerrien
  • [81] Time affluence داشتن احساس کنترل و احساس این‌که در روز زمان کافی دارید که به کارهایی که دوست دارید برسید. این می‌تواند باعث شادمانی و نیک‌زیستی شود.
  • [82] Kasser
  • [83] Olafsen & Deci
  • [84] Deci, Ryan, Gagné, Leone, Usunov & Kornazheva
  • [85] Gagne & Deci
  • [86] Manganelli, Thibault-Landry, Forest & Carpentier
  • [87] Olafsen, Deci & Halvari
  • [88] Olafsen, Halvari, Forest & Deci
  • [89] Swope
  • [90] Sarmah, Broeck, Schreurs, Proost & Germeys
  • [91] Ryan, Bernstein & Brown
  • [92] Williams, Halvari, Niemiec, Sørebø, Olafsen & Westbye
  • [93] Holden
  • [94] Harper
  • [95] Martela, Gomez, Unanue, Araya, Bravo & Espejo
  • [96] Human Resources Management (HRM)
  • [97] Egole, Stella, Iheriohanma & Iheanacho
  • [98] Dryselius & Pettersson
  • [99] Choice theory
  • [100] Positive psychology

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *