خانه > چرا روانشناسی کوچینگ؟

چرا رای‌مانا بر روان‌شناسی کوچینگ تاکید دارد؟

کوچینگ رویکردهای مختلفی دارد که غالباً بر اساس یک مدل یا ترکیبی از چند مدل پیش می‌رود. وجه اشتراک همه این رویکردها پرسشگری، کمک به افراد برای شناخت منابع خود و به‌کارگیری آن‌ها برای رسیدن به اهداف انتخابی‌شان است. اما سوال مهم این است، آیا می‌توان بدون شناخت علمی از رفتار و انگیزه "انسان"، سوالات درست و هدفمند پرسید یا او را آموزش داد؟
رای‌مانا اولین موسسه روان‌شناسی کوچینگ در ایران است. روان‌شناسی کوچینگ نظریه‌ها و مفاهیم روان‌شناختی را در فرایندکوچینگ به کار می‌گیرد. هدف روان‌شناسی کوچینگ بهبود عملکرد، موفقیت، نیک‌زیستی و شکوفایی در افراد، تیم‌ها و سازمان‌ها با استفاده از روش‌های مبتنی بر یافته‌ها و تحقیقات علمی است.
روان‌شناسی کوچینگ تحت تأثیر نظریه‌های مختلف روان‌شناختی از جمله روان‌شناسی انسان‌گرا، نظریه شناختی-رفتاری، نظریه انتخاب و واقعیت درمانی، نظریه خود-تعیین‌گری، روان‌شناسی مثبت، رویکرد حل‌محور، روان‌شناسی تحولی، نظریه یادگیری و روان‌شناسی اجتماعی است.
روان‌شناسی کوچینگ به‌طور رسمی، به‌عنوان یکی از زیرشاخه‌های روان‌شناسی با ظهور روان‌شناسی مثبت توسط پروفسور مارتین سلیگمن در سال ۲۰۰۰ آغاز شد. شاخه‌های اصلی روان‌شناسی کوچینگ شامل حوزه‌های ورزش، سلامت، زندگی (توسعه فردی)، سازمان (حرفه، توسعه کارکنان و کسب و کار) است.

روان‌شناسی مثبت‌ و کوچینگ مثبت

روان‌شناسی مثبت که توسط مارتین سلیگمن و تعداد دیگری از روان‌شناسان توسعه یافته است، بر جنبه‌های مثبت ویژگی‌های انسانی مانند توانمندی‌های منشی و فضیلت‌ها تمرکز می‌کند. روان‌شناسی مثبت بر سه پایه تجربیات مثبت، ویژگی‌های فردی مثبت و هیجانات مثبت قرار گرفته است.کوچینگ مثبت نیز در شالوده خود بر همین اصول تمرکز دارد و با بهره‌گیری از آن به بهبود عملکرد و نیک‌زیستی مراجع کمک می‌کند. همچنین در این نظریه تاکید می‌شود که عواطف مثبت به افراد انگیزه می‌دهد تا توانایی‌ها و شایستگی‌های خود را افزایش دهند.

روان‌شناسی مثبت‌ و کوچینگ مثبت

باربارا فردریکسون می‌گوید: احساسات مثبت نه تنها در ایجاد انگیزه درونی اثرگذار است، بلکه می‌تواند در گزینش رفتارهایی سازنده و موثر از سوی فرد نیز نقش داشته باشند. در روان‌شناسی کوچینگ نیز تشویق و برانگیختن احساسات مثبت به‌منظور الهام بخشیدن به مراجع برای انجام اقدامات مشخص در جهت اهدافشان مورد تاکید قرار می‌گیرد. جدای از احساسات، مشغولیت کامل در فعالیت‌ها نیز عاملی برای به حداکثر رساندن عملکرد فرد است.

روان‌شناسی کوچینگ، روان‌شناسی انسان‌گرا

رویکرد انسان گرایانه به روان‌شناسی، تاثیر بزرگی در روان‌شناسی کوچینگ داشته است. روان‌شناسی انسان‌گرا و کوچینگ هر دو دیدگاه مشترکی در مورد انسان در حوزه خودشکوفایی دارند. یعنی معتقدند هر زمان که فرصتی به وجود بیاید، انسان‌ها از ظرفیت ارتقایی خود بهره خواهند برد. روان‌شناسی کوچینگ به این پیشرفت به عنوان فرآیندی متشکل از تغییرات مثبت، مشخص و مستمر در زندگی فرد نگاه می‌کند. همچنین، این فرایند رشد باید توسط مراجع و با همراهی کوچ انجام شود. کوچ مسیر خودشکوفایی را در مراجعان خود تسهیل می‌کند.

روان‌شناسی کوچینگ، روان‌شناسی انسان‌گرا

کارل راجرز به عنوان یکی از روان‌شناسان انسان گرا، رابطه مراجع-درمانگر را یک عنصر کلیدی در تسهیل رشد فرد می‌داند. در کوچینگ مبتنی بر این رویکرد نیز، رابطه بین کوچ (تسهیل کننده) و مراجع بسیار مهم است. به ویژه، راجرز سه ویژگی کلیدی را در یک رابطه خوب بین کوچ و مراجع شناسایی کرد: واقعی بودن (اصالت)، اعتماد و درک همدلانه. علاوه بر این، تفاوت مهمی بین کار بر روی مراجعِ درمانی و کار با مراجعِ کوچینگ وجود دارد. کوچ باید مراجع خود را مشتاقانه همراهی کرده و با او فعالانه تعامل کند تا تجربیات او را درک کند. کوچ همچنین باید بتواند مراجعان خود را همان گونه که واقعا هستند بپذیرد، زیرا افراد برای خودشکوفایی باید نسبت به خود احساس ارزشمندی کنند و بدین ترتیب کمک می‌کند مراجع انتخاب‌هایی انجام دهد که باعث رشد و شکوفایی‌اش می‌شود.

raimana information