آیا شما جزو افرادی هستید که دارای اراده قوی هستند؟ یا فردی که برای رسیدن به اهداف خود مصمم هستند؟ شما جزو کدام دسته از انسانها هستید؟ احساس میکنید که کنترل سرنوشت خود را در دست دارید؟ میتوانید ساعتها، روزها، ماهها و حتی سالها برای رسیدن به اهدافتان تلاش کنید بدون آنکه خسته شوید؟ یا اهداف بسیار چالشی را انتخاب میکنید که از آنها لذت ببرید؟
شما برای انجام موفقیتآمیز اهداف سال جدید خود به سطح بالایی از امید احتیاج دارید تا بتوانید مسیرهای رسیدن به اهداف را بشناسید و در صورت بسته شدن این مسیرها، بتوانید مسیرهای جایگزین را بهطور فعال تعیین کنید.
به عبارتی شما باید بتوانید قدرت اراده و قدرت مسیر را با یکدیگر داشته باشید؛ زیرا امید داشتن از نظر روانشناسی اهمیت بسیار زیادی دارد. امید احساسی است که به افراد انگیزه و انرژی میدهد تا به سمت رسیدن به اهداف و رویاهایشان حرکت کنند. این احساس میتواند تأثیر بسیاری در زندگی روزمره و روانی شما در سال جدید داشته باشد.
بیشتر بدانید: چگونه به اهـداف خود متعـهد بمانیم!
همه ما در تعیین هدف دارای حداقل تجربهای هستیم، حتی اگر فقط هدفی باشد که در ابتدای سال نو برای خودمان تعیین میکنیم، یعنی استفاده از مناسبتی مانند آغاز سال نو. برای آنکه برگ جدیدی از دفتر زندگی خود را ورق بزنیم یا در برخی از جنبههای زندگی خود که علاقه داریم در آنها بهبود داشته باشیم، دست به یک شروع تازه بزنیم.
کار و تلاش در مسیری که از نظر شخصی برایتان جذاب است و برایتان پرارزش و پر اجراست، در مقایسه با تلاش برای خواستهای که آزادانه انتخاب نشدهاند، به احتمال بیشتری برایتان شادمانی خواهد داشت.
تحقیقات متعددی نشان داده که در میان فرهنگها و نژادهای گوناگون، افرادی که اهداف اصلی زندگیشان ذاتا و از درون برایشان ارزشمند و دارای اجر است، از پیگیری و دنبال کردن آنها لذت و رضایت بیشتری دارند.
در نقطهی مقابل، اهداف بیرونی بیشتر انعکاسدهنده چیزهایی هستند که دیگران برایتان تایید یا آرزو میکنند و به شکلی، تاثیری است که اطرافیان بر شما گذاشتهاند. بهطور مثال، دنبال کردن هدفهایی مانند کسب درآمد و در جستجوی قدرت و شهرت بودن.
حقیقت این است که دنبال کردن اهداف درونی مارا شادمانتر میکند. بخشی به این خاطر است که آنها بهطور نسبی الهامبخشتر و لذتبخشتر هستند و بخشی دیگر احتمال دارد که روی آنها سرمایهگذاری کنیم، حفظشان کنیم و در آنها موفق شویم.
محققان نشان دادهاند که دنبال کردن هدفهای درونی به فرد برای ارضای نیازهای اساسی روانشناختی کمک میکند.
برای مثال فرض میکنیم هدف درونی شما این است که از لحاظ بدنی آمادهتر شوید و واجد شرایط حضور در مسابقه دو ماراتون شوید، یا اهداف شما در سال جدید تمرین و آمادهسازی برای حضور در یک مسابقه بزرگ است؛ در این صورت، در طول انجام تمرینات خود ثابت قدم میمانید و از تک تک لحظات مسیر لذت میبرید. دویدن به شما احساس خوبی میدهد و روحیه شما را تقویت میکند. در نتیجه فواید و مزایای دنبال کردن اهداف درونی را با تمام وجود حس میکنید.
اما آیا صحیح است که بگوییم اهداف بیرونی همیشه بد است؟
بسیاری از اوقات به این دلیل اهداف بیرونی را دنبال میکنیم تا منابع و فرصتهایی را بهدست آورده و فرصت این را داشته باشیم که رویاهای مورد علاقه و خواسته درونی خود را دنبال کنیم.
برای مثال فرد فروشندهای را میتوانیم مثال بزنیم که چند روز به سختی کار میکند تا مزایا و درآمد خوبی بهدست آورد (در کاری که مورد علاقهاش نیست) تا زمان و هزینه لازم برای پرداختن به علایقش را داشته باشد. سخت کار میکند تا داستانهای کوتاه بنویسد (عشق حقیقیاش)، باغبانی کند (شوق دومش) و با خانواده و فرزندانش وقت بگذراند (که عاشقشان است).
زمانهای دیگری نیز وجود دارند که برای ادامه مسیر به یک انگیزه بیرونی احتیاج داریم. این انگیزه میتواند از جنس پاداش، پول یا تایید و تصدیق اجتماعی باشد تا بتوانیم در دنبال کردن یک هدف مهم ولی مشکل، ثابت قدم و پایدار بمانیم.
باید یکسری سوالات از خود بپرسید و از این موضوع اطمینان داشته باشید که آیا مالک اهدافتان هستید و اهدافتان همانی هستند که خودتان انتخاب کردهاید یا خانواده و اطرافیان.
طبق تحقیقاتِ کِن شِلدون و اَندرو اِلیوت در رابطه با هدف اصیل یا خود تعیین شده، آنها دریافتند وقتی افراد خواستههای خود را دنبال میکنند که خود را مالک آن میدانند، شادمانتر، سلامتتر و سختکوشتر هستند. این افراد وقتی به هدفهای اصلیشان دست پیدا میکنند افزایش شادمانی بیشتری را تجربه میکنند. احتمالا تحقق یافتن اهداف اصیل، نیازهای درونی ما را از نظر روانشناختی ارضا میکند و به همین دلیل مزایای عاطفی و هیجانی قدرتمندی را نیز به همراه دارد.
اما چرا پس از تعیین اهدافی نو، در ابتدا پایبند هستیم ولی بعد از گذر زمان از آنها دست میکشیم؟
برای مثال همه ما تجربه این را داشتهایم و با خود عهد بستهایم که «امسال شیرینی، فستفود، غذاهای ناسالم نمیخورم».
اما بعد از مدتی از هدفهای خودمان دست میکشیم، زیرا با گذر زمان، محرومیت بیشتر باعث میشود که به غذاهای ممنوعه بیشتر فکر کنیم و همین امر باعث میشود بسیاری از افراد از هدفهای خود دست بکشند.
تحقیقات متعددی نشان میدهد، افرادی که عمدتا اهداف اجتنابی را دنبال میکنند در مقایسه با افرادی که معمولا اهداف دستیابی را دنبال میکنند، کمتر خوشحال هستند و بیشتر مضطرب، پریشان و ناسالماند.
جای تعجب نیست، افرادی که دارای اهداف اجتنابی زیادی هستند، در هر راهی که هستند، عملکرد نسبتا ضعیفتری دارند.
همیشه تعیین یک راه، برای یک هدف قابل دستیابی نسبتا کار سادهتری است. برای مثال، اینکه بگویید «از امروز یک وعده میوه در روز میل میکنم»، بهتر از این هدف است که به خود بگویید «از امروز غذای ناسالم نمیخورم». بهتراست انجام رفتارسالم جدید (اهداف دستیابی) را جانشین عدم انجام رفتار ناسالم قبلی خود (اهداف اجتنابی) کنید.
از طرفی، تمرکز روی اهداف اجتنابی و محدود کننده ممکن است شما را به سمتی سوق دهد که با دیدگاه جانبدارانهی منفی و دارای سوگیری منفی به چیزها نگاه کنید (برای مثال: گناهکارم یا احساس گناه دارم) و به تهدیدها یا ناکامیها بیش از اندازه حساس شوید. تمامی آن فکر کردنها روی شما تاثیر معکوس دارد و احساس گناه خواهید کرد.
هدفهای شما باید مکمل یکدیگر باشند. تلاش و کوشش همزمان روی هدفهای متعارض باعث آزردگی و دلسردی شما میشود؛ در نتیجه شما مجبور میشوید که هر دو هدف خود را رها کرده و از دست بدهید.
با افزایش سن، فرصتهای ما برای دنبال کردن و دستیابی به خواستههایمان تغییر میکند و ممکن است در شرایط و اتفاقات مختلف، چشماندازمان نسبت به اهدافمان تغییر کرده و با نقشها و چالشهای جدیدی روبرو شویم. به احتمال خیلی زیاد ممکن است چیزهایی که برایمان مهم هستند تغییر کنند.
برای مثال آرزوی دهه بیست سالگی شما دیگر در دهه پنجاه سالگیتان برایتان شادمانی نخواهد داشت. اما مهم نیست که محتوای اهداف چه باشد، یک موضوع قطعی در هر سنی وجود دارد. دنبال کردن خواستهها در مقایسه با رها کردن اهداف، شادمانی بیشتری به همراه میآورد.
تحقیقات نشان داده است که وقتی مردم تلاش میکنند شرایط خود را تغییر دهند، قطعا احساس بهتری را تجربه خواهند کرد. این باعث میشود که تعیین و دستیابی به اهدافشان، احساس شادتری دارند.
بنابراین فرایند دنبال کردن اهداف مبتنی بر فعالیت (ملحق شدن به یک باشگاه طبیعتگردی، اهدای خون داوطلبانه، یادگیری درباره هنر) به فرد این اجازه را میدهد که بهطور مستمر چالشهای جدیدی را تجربه و از فرصتهای جدیدتری استفاده کند.
سخن آخر
میدانیم که پیگیری و دنبال کردن مداوم فعالیتهایی که برایتان ارزشمند و مبتنی بر ارزشهایتان است، بیشتر باعث شادمانی خواهد شد.
عالی بود پایدار و مانا باشید🌹
سلام وقتبخیر
تشکر از همراهی شما
سلام وقت بخیر هزینه دوره های کوچینگ رو لطف میکنید؟
سلام وقت بخیر
بستگی به دوره انتخابی شما دارد …
شما میتوانید دوره ها را مشاهده کنید (برای مشاهده دوره های کوچینگ کلیک کنید )