نگارنده: خانم کیم اُلوِر (موسس آکادمی انتخاب در آمریکا و بنیانگذار کوچینگ انتخاب)
مترجم: امیر پهلونژاد (موسس رایمانا و مدیر آکادمی کوچینگ رایمانا)
کوچینگ انتخاب رویکرد و روشی از کوچینگ است که بر اساس “واقعیت درمانی” و روانشناسی “نظریه انتخاب” ویلیام گلاسر بنا گذاشته شده است. کوچینگ انتخاب بر اساس این ایده اساسی بنا گذاشته شده است که انسانها با داشتن ذهنیت و شیوه نگرش درست و مناسب؛ اطلاعات مورد نیاز برای موفقیت؛ و روابطی که در طی این راه از آنها حمایت کند، میتوانند به اهداف خود دست یابند و با چالشها رو به رو شده و از آنها بگذرند. زندگی ما حاصل جمعِ مجموعهی انتخابهایی است که مسائل مادی تا معنوی ما را در بر میگیرد.
در سال ۲۰۱۱ متوجه شدم[1] که «هیئت ملی مشاوران دارای مجوز[2]» اعلام کرد که اگر شما یک «مشاور دارای مجوز ملی[3]» هستید و به مراجعین خود خدمات کوچینگ نیز ارائه میدهید، باید از طریق گذراندن یکی از «برنامههای گواهینامه تخصصی کوچینگ تایید شده و دارای مجوز[4]» از «مرکز اعتبارسنجی و آموزش[5]»، به یک «کوچ دارای مجوز[6]» تبدیل شوید.
اولین کاری که انجام دادم این بود که این ایده را به هیئت مدیره موسسه ویلیام گلاسر و به دکتر ویلیام گلاسر، خالق واقعیت درمانی و تئوری انتخاب ارائه دادم. به عنوان یک مشاوره حرفهای و عضو هیئت علمی موسسه گلسر و کسی که دارای گواهینامههای رسمی نظریه انتخاب و واقعیت درمانی[7] (CT / RT) است، معتقد بودم که نظریه انتخاب و فرایند واقعیت درمانیِ دکتر گلاسر برای کوچینگ مناسب خواهد بود. دکتر گلاسر نمیخواست برنامهای برای کوچها راهاندازی کند که یک سازمان دیگر بر آن نظارت کند و کنترل آن را داشته باشد، بنابراین از راهاندازی یک برنامه کوچینگ خودداری کرد. او میگفت که کوچها میتوانند گواهینامه رسمی نظریه انتخاب و واقعیت درمانی را دریافت کنند اما نمیخواست یک برنامه کوچینگِ خاص، تحت نظر موسسه خودش (موسسه ویلیام گلسر) داشته باشد. از این رو، خودم تصمیم گرفتم تا بر اساس روانشناسی نظریه انتخاب و فرآیند واقعیت درمانی، یک برنامهی کوچینگ تدوین کنم. بنابراین بلافاصله درخواست رسمیام را تنظیم و در دسامبر ۲۰۱۱ برای برنامهی «کوچ دارای مجوز» ارسال کردم و پس از طی مراحل قانونی، برنامه کوچینگ انتخاب از ابتدای سال ۲۰۱۲ در موسسه خودم به نام آکادمی انتخاب[8] شروع بهکار کرد. لازم به ذکر است که این برنامه از سال ۲۰۱۶ (۱۳۹۵) در ایران و توسط موسسه رایمانا به زبان فارسی در حال ارائه است.
در کوچینگ انتخاب به افراد کمک میشود تا اهداف خود را شفاف و مشخص بیان کرده و تعیین کنند؛ چگونگی رفتار خود برای رسیدن به اهداف تعیین شده را ارزیابی کنند؛ و گزینههای دیگری را برای رسیدن به هدف خود ایجاد کنند. کوچ انتخاب در طی این فرایند مراجعین را راهنمایی میکند، تا چیزی را که به اعتقادشان بهترین گزینه است را انتخاب کنند. برنامه طراحی شده به هر اندازهای که لازم باشد، اجرا، ارزیابی و ارزیابی مجدد میشود تا به موفقیت برسد.
کوچینگ انتخاب زمانی بهترین نتیجه و عملکرد را دارد که مراجع در مرحله آماده سازی یا اقدام برای تغییر باشد، ذهنیت و نگرشِ کانون کنترل درونی داشته و در گذشته سابقه موفقیت داشته باشد. به این معنی نیست که مراجعین نمیتوانند سطح آمادگی خود را برای تغییر و بهبود، تغییر دهند، ذهنیت کانون کنترل درونی ایجاد کنند و برای رسیدن به اهدافشان گامهای کوچکی بردارند. البته که میتوانند، اما آنهایی که این ویژگیها را دارند، سریعتر موفق میشوند.
روانشناسی نظریه انتخابِ ویلیام گلاسر، نظریهی پایه و زیربنایی کوچینگ انتخاب است. در نظریه انتخاب، اعتقاد بر این است که انسانها با پنج نیاز اساسی که همه انسانها دارند، دارای انگیزه میشوند: بقا، عشق و تعلق، قدرت، آزادی و تفریح. در کوچینگ انتخاب، همان نیازها وجود دارد. دکتر گلاسر نظریه داد که نیازهای ما در ساختار ژنتیکی ما رمزگذاری شده است و انسانها دارای شدت نیازهای متفاوت هستند، به این معنا که برخی از افراد در برخی از نیازها دارای شدت بیشتری هستند. در عین حال باید در نظر داشته باشیم که ما انسانها تحت فشارهای زمینهای قرار میگیریم که برآورده کردن برخی از نیازها را برای ما دشوار میکند، که میتواند منجر به ناکامی در ارضاء یک یا چند نیاز شود. این موضوع باعث نمیشود که شدت این نیازها افزایش یابد، اما باعث میشود که آنها بهعنوان کمبود احساس شوند و این کمبود، باعث ایجاد انگیزه در فرد میشود که رفتاری را انتخاب کند و درگیر کارها و فعالیتهایی شود که نیاز ارضاء نشده را برآورده کند.
یکی دیگر از جنبههای روانشناسی نظریه انتخاب، بهعنوان بخش مهمی از کوچینگ انتخاب، این ایده است که اکثر مردم با بهکارگیری کنترل بیرونی باعث ایجاد فلاکت و بدبختی خود میشوند. این افراد دیگران را وادار میکنند به شیوهای که آنها صلاح میدانند و میخواهند جهان همان گونه باشد، رفتار کنند. این کار اغلب به قیمت روابط، بخصوص روابط با نزدیکان تمام میشود، که منجر به بدبختی و ناراحتی میشود. بیشترِ کوچینگ انتخاب با هدف کشف این باورها و رفتارهای کنترل بیرونی و در صورت نیاز، کمک به افراد برای حرکت به سمت نگرش و رفتارهای غیرقضاوتی، مشفقانه و مبتنی بر بخشش انجام میشود.
خیلی از چیزهایی که “واقعیت درمانی” از آن دفاع میکند، درباره “کوچینگ انتخاب” نیز صدق میکند:
1. واقعیت درمانی و کوچینگ انتخاب هر دو بیشتر با زمان حال و برنامهریزی برای آینده سروکار دارند و کمتر به گذشته. البته در صورت نیاز و به اندازه، برای کسب اطلاعات لازم از مراجع، بررسی موانع نرسیدن او به هدف و بررسی موفقیتها باید به گذشته نیز توجه کنیم.
2. کوچینگ انتخاب و واقعیت درمانی هر دو نیازهای اساسی انسان را بهعنوان انگیزه صدور رفتار میبینند.
3. واقعیت درمانی و کوچینگ انتخاب به آرزوها، خواستهها و ادراکات مراجع احترام میگذارد. واقعیت درمانگر و کوچ بهعنوان یک تسهیلگر به او کمک میکند تا اهداف خود را بهدست آورد، نه اینکه بهعنوان یک «متخصص» به مشکلات رسیدگی و به مراجع بینش بدهد.
4. کوچینگ انتخاب و واقعیت درمانی هر دو کانون کنترل درونی را تصدیق و تایید میکنند.
5. کوچینگ انتخاب و واقعیت درمانی هر دو بر روی چیزهایی که مراجع میتواند کنترل کند یا تغییر دهد، یعنی اعمال و افکار خود تمرکز میکنند. هر دو رویکرد وقت زيادی را صرف صحبت کردن درباره احساسات مراجع نمیکنند. البته به این معنا نیست که توجه به احساسات مراجع در این دو رویکرد جایگاهی ندارد، بلکه برعکس، رابطه و کیفیت رابطه با مراجع اساس و بنیان هر دو رویکرد است.
6. کوچینگ انتخاب و واقعیت درمانی هر دو به مراجعین کمک میکند تا کنترل بیرونی را کاهش بدهند یا دست از آن بردارند.
7. کوچینگ انتخاب و واقعیت درمانی، در صورتیکه مراجع اطلاعات لازم و مناسب را در اختیار داشته باشد، هر دو به تواناییهای ذاتی مراجع برای بهبود، ارتقاء و درمان خود اعتقاد دارند.
میتوان گفت که فرآیند مداخله و پرسشگری واقعیت درمانی و کوچینگ انتخاب کاملاً شبیه به هم هستند. رابطه کیفی ریشه تمام تأثیرگذاریها در فرایند کوچینگ و درمان است، بنابراین ایجاد یک رابطه کیفی و رضایتبخش با مراجع بسیار مهم است و در کل فرآیند کوچینگ مورد توجه قرار میگیرد. به این معنی است که کوچ تلاش میکند با مراجع خود رابطهای کیفی و حرفهای ایجاد کند تا مراجع در صورتی که بخواهد، بتواند نیازهای اساسی خود را در آن رابطه برآورده کند. این بدان معنی است که کوچ سخت تلاش میکند تا مانع از برآورده شدن نیازهای مراجعینش نشود. فرایند کوچینگ انتخاب به صورت زیر است، البته باید در نظر داشت که در عمل، این فرایند خطی نیست و کاملا پویاست:
1. تبیین اهداف مراجع با پرسیدن این سوال: “چه چیزی میخواهی؟”
2. سوال بعدی درباره تعیین این موضوع است که مراجع برای رسیدن به آنچه میخواهد، تاکنون چه کاری انجام داده یا هم اکنون مشغول چه کاری است؛ با پرسیدن این سوال: “شما برای حرکت و رسیدن به سمت اهداف خود چه کاری انجام داده یا میدهید؟”
3. سوال پیگیری سوال بالا میتواند این باشد: «آیا ممکن است، کاری انجام بدهید یا داده باشید که مانع رسیدنتان به چیزی که میخواهید باشد؟» این سوال کمک میکند تا چیزی که مانع رسیدن فرد به اهدافش شده است، کشف شود. البته این سوال مربوط به موانع کلی و عمومی نیست. یک کوچِ انتخاب میخواهد همیشه مراجعین خود را بر روی چیزهایی که تحت کنترلشان است، متمرکز نگه دارد، یعنی اعمال و افکار آنها، بهجای چیزهایی که نمیتوانند کنترل کنند، مانند افراد دیگر یا سایر موقعیتها، شرایط و پدیدههای خارج از کنترلشان.
4. هنگامی که کوچِ انتخاب تمام اقدامات، افکار و هیجاناتی که مراجع را به اهداف خود نزدیک یا از آن دور کرده، استخراج میکند، این سوال را میپرسد: “آیا کاری که شما انجام داده یا میدهید موثر است؟” اگر همه چیز را به همان شکلی که بوده انجام دهید، به اهدافی که برای خود تعیین کردهاید میرسید؟
5. اگر جواب آنها مثبت باشد، پس میتوانید به فرایند کوچینگ پایان دهید؛ آنها دیگر به شما نیاز ندارند. با این حال، اگر پاسخ آنها “نه” یا “مطمئن نیستم” یا “به اندازه کافی سریع نیست” باشد، وقت آن است که سوال بعدی را بپرسید.
6. «آیا مایلید کار یا راه دیگری را امتحان کنید؟» این سوال مهم است زیرا ممکن است مراجع هنوز برای تغییر آماده نباشد. ممکن است رفتار کنونی او، یک یا چند نیازش را برآورده میکند و هنوز برایش منفعت و سودی داشته باشد، آگاهانه یا ناآگاهانه. این نیازها باید کشف شوند و برآورده کردن این نیازها به روشی دیگر باید به برنامه جدید مراجع اضافه شود.
7. قدم بعدی این است که به تمام گزینههای موجود نگاه کنیم. یک کوچ انتخاب میداند که مراجعین حداقل به سه گزینه نیاز دارند تا احساس کنند که در واقع یک انتخاب دارند. درباره تمام گزینهها صحبت کنید، در حالی که هزینهها و فایدههای هر یک را ارزیابی میکنید.
8. سپس کوچ کنار میرود و اجازه میدهد تا مراجع تصمیم بگیرد بهترین گزینه برای او چیست. حتی اگر کوچ با مراجع موافق نباشد، میداند که باید اجازه دهد مراجع ابتدا راه خود را امتحان کند. ممکن است جواب بدهد! اگه جواب نداد، آنگاه او برمیگردد و دوباره برنامهريزی میکند.
9. پیگیری. برنامهها در خلاء جواب نمیدهند. وقتی یک کوچ با صبر و پشتکار از طریق فرآیند کوچینگ انتخاب، به مراجع کمک میکند تا یک برنامه عملیاتی برای خودش درست کند، این وظیفه کوچ است که دوباره بررسی کند و ببیند که برنامه چگونه کار میکند. نباید مراجع را با برنامهاش رها کرد، بلکه در مرحله پیگیری، باید عملکرد او و برنامهاش را ارزیابی کرد. اگر برنامه به هر دلیلی خوب کار نمیکند، باید تعدیلاتی انجام شود؛ و اگر برنامه خوب پیش میرود، پس میتوانید جشن موفقیت مراجع را برنامهریزی کنید.
برای کسب اطلاع درباره برنامههای «گواهینامه بینالمللی کوچینگ انتخاب» و سایر برنامههای مشابه، به لینک زیر مراجعه کنید.
گواهینامه بینالمللی کوچینگ انتخاب
[1] -خانم کیم اُلوِر (Kim Olver)، موسس آکادمی انتخاب در آمریکا و بنیانگذار کوچینگ انتخاب.
[2] – National Board for Certified Counselors (NBCC)
[3] – Nationally Certified Counselor (NCC)
[4] – Board Certified Coaching programs
[5] – Center for Credentialing & Education (CCE)
[6] – Board Certified Coach (BCC)
[7] – Choice theory and Reality therapy (CT-RT)
[8] -Academy of Choice