تعادل زندگی در گرو هنر ایجاد توازن بین کیفیتهای محدود زندگی، مانند انرژی و افکار، با امکانات نامحدودی چون کار، خانواده، علایق، تعهدات و وظایف شخصی است. همچنین، تعادل در زندگی بهمعنای ایجاد توازن در نگرشها و رویکردها به زندگی، بین ساختارمندی و خودانگیختگی، بین برنامههای ثابت و انعطافپذیری و بین پیوند با دیگران و تنهایی است. در نهایت، تعادل در زندگی بین به معنای ایجاد تعادل بین دستاورد و روابط انسانی، چیزها و افراد و رسیدن و شدن است.
رسیدن به تعادل در زندگی بسیار مهم است زیرا کمک میکند تا ما بهترین نسخه خود را به دیگران و دنیای اطرافمان ارائه دهیم. زندگی بدون تعادل میتواند باعث ایجاد فشار، اضطراب و استرس شود و این میتواند منجر به مشکلات روانی، جسمی و روابط شخصی شود.
از طرفی، تعادل در زندگی به ما کمک میکند تا به برنامهریزی و مدیریت بهتر زمان بپردازیم و به اهدافمان برسیم.
بنابراین، رسیدن به تعادل در زندگی میتواند به ما کمک کند تا زندگی بهتری داشته باشیم و با احساسات منفی کمتری همراه باشیم.
تعادل در زندگی مستلزم تعیین اولیت و دربردارندهی پرسشهای سخت از خودمان، دربارهی این است که واقعاً چه چیز برایمان اهمیت دارد و آیا واقعا بر اساس اولویتهایمان زندگی میکنیم یا نه؟
ایجاد سه حوزه اولویتدار، بهترین حالت برای پیگیری تعادل در زندگی است. این سه حوزه شامل خانواده، کار و خود است.
عمیقترین و حقیقیترین اولویتهای زندگی در یکی از این سه حوزه قرار میگیرند.
خیلی از انسانها، خانواده را به عنوان یکی از سه اولویت میپذیرند. کار هم برای اکثریت ما از ضروریات زندگی است.
اما خیلیها در حوزه سوم تردید میکنند. آیا خود باید یکی از سه حوزهای باشد که ما زندگی را بر اساس آن متعادل میکنیم. آیا این نوعی خودخواهی و توجه به خود را نمیرساند. پس خدمترسانی به دیگران چه میشود؟ مسئولیتهای اجتماعی و مدنی چه میشود؟ اگر دقیقتر نگاه کنیم اولویت دادن به خود به معنای حذف این فعالیتها نیست، بلکه آنها را نیز شامل میشود.
اغلب بهترین روش برای خدمت رسانی به دیگران این است که مراقب خودمان باشیم و در جهت بهتر شدن تغییر کنیم. این تنها راه است که بفهمیم چرا از زمین خشک، آبی بیرون نمیآید.
ما با تغییر فرزندانمان به والدین بهتر یا با تغییر دوستان اطرافیانمان به دوست بهتر تبدیل نمیشویم. ما تنها با رشد و پرورش درونی خود میتوانیم به والدین و دوستان بهتری تبدیل شویم و بهتر به دیگران خدمت کنیم. همینطور که با پرورش خودمان توانایی خدمت رسانی به دیگران را افزایش میدهیم، با خدمت رسانی به دیگران نیز خودمان رشد میکنیم.
یکی از راهکارهای رسیدن به تعادل در زندگی این است که هر روز قبل از اینکه فهرستی از برنامههای خود یا سایر کارهای روزانه تهیه کنید، 5 دقیقه فکر کنید که مهمترین کاری که میتوانید برای خانواده، شغل و خودتان انجام دهید چیست. قبل از آنکه فهرست کارهای روزانه را که در طول روز انجام بدهید را تهیه کنید.
حتی اگر هر روز، بهغیر از سه اولویت انتخابیتان، کار دیگری انجام ندهید، در یک دورهی یکساله موفق شدهاید بیش از سیصد کار مشخص و به خوبی فکر شده برای خانواده، کار و خودتان انجام دهید. به یاد داشته باشید که کلید این کار تقسیمبندی مساوی زمان بین سه اولویت نیست (گرچه هر نقطه تعادل به توجه روزانه نیاز دارد) بلکه در متعادل کردن افکار و تلاش ذهنی است. تفکر پیگیر و کافی برای تعیین سه اولویت روزانه (برای هر نقطه تعادل، یک اولویت)، باعث میشود که ذهنتان در تمام روز به سه اولویت هوشیار و آگاه باشد.
احتمالاً برای اولینبار در تاریخ، انسانهای بیشماری از نسل ما به جای آنکه کار کنند که زندگی کند، زندگی میکنند تا کار کنند. متأستفانه زندگی کردن برای کار کردن، الزاماً به این معناست که شغلمان بخش بزرگی از هویت ما شده است. وقتی کسی را ملاقات میکنیم، اولین پرسشمان این است که به چه کاری مشغول هستی؟ برای بسیاری، ارزش و قدر و منزلت افراد برابر با شغل و حرفهشان است.
در سایر دورههای تاریخی و در جوامع گوناگون، کار یک الزام بود_ فعالیتی برای انجام دادن سایر امور و رسیدن به سایر هدفها.
انسانها کار میکردند تا شکمشان را سیر کنند؛ کار میکردند تا زمان و وسایل مورد نیاز خود را برای رسیدن به خواستههای ارزشمندتر و مطوبتر را به دست آورند؛ مانند مسافرت، اوقات فراغت و تفریح، دنبال کردن موسیقی، هنر، شعر، تاریخ یا ماجراجویی.
چه اتفاقی افتاده است که اکنون کار و شغل به اولویت اول ما تبدیل شده است؟ چرا کار به جای آنکه یک خدمتگزار و تأمین کننده باشد، برای بسیاری از ما به قید و بند و اربابی کنترلگر تبدیل شده است؟ ممکن است به این دلیل باشد که امروزه شغلهای جالب و مورد پسند بسیار زیاد شده اند.
به راحتی میتوانیم درک کنیم چرا افراد در مقایسه با اجدادشان که در مزرعه یا کارخانه کار میکردند، از دوازده ساعت کار در شغلهایی چون طراح و برنامهنویس رایانه، مهندس هوافضا یا مدیر یک مجموعهی چالش برانگیز و جالب، این چنین هیجانزده میشوند.
هرکسی که هستید و هر شغلی که دارید، مراقب خودتان باشید که بیش از حد آزادی و زمان خود را با پول ودیگر مسایل غیر ضروری معامله نکنید. این معامله همیشه بد است. همیشه از خودتان بپرسید آیا واقعا تا این حد به داشتن امکانات جدیدتر و چیزهای بهتر نیاز دارم که حاضرم بیشتر و بیشتر از ارزشمندترین متاع زندگی خود یعنی آزادی و زمانم بگذرم؟
خیلی وقتها جمله برتراند راسل در گوشم طنین میاندازد: شیفتگی به مال، بیشتر از هر چیز دیگری مانع انسان برای دستیابی به زندگی آزادانه و شرافتمندانه است.
برای مطالعه بیشتر در مورد تعادل در زندگی پیشنهاد میشود کتاب داشتن یا شدن را مطالعه کنید.
درود وقت بخیر
توصیه هایی که گفتید واقعا بجا و درست بوده
میتواند خیلیی کمک کند
فایده شماره 3 که نامبردید دقیقا میتونم بگم در زندگی خودم هست
سلام خدمت شما
ممنون بابت لطف شما و انرژی که بهمون میدید.
توصیه ای که دارم برای شما انتخاب کتاب کوچینگ زندگی است. میتواند کمک بسیاری داشته باشد برای شما
.همه موارد کاربردی و مفید بود موفق باشید
سلام و سپاس از همراهی شما.
امیدوارم بتونم تو دوره های رای مانا حضور پیدا کنم
تمام کتاب ها و مطالب پیج رو دنبال کردم و بشدت دنبال شرایط خوبی برای شرکت تو دوره ها میگردم
ای کاش یکم به فکر کاهش هزینه های ورودی دوره باشید.( البته که در جریان تلاش و زمانی که برای برگذاری میگذارید هستم ولی متاسفانه مبلغش برای من زیاده)
سلام وقت بخیر
شما میتوانید با ما در ارتباط باشید تا شرایط مد نظر را برای شما تهیه کنیم
برای ارتباط صفحه تماس با ما را تکمیل کنید تا در اسرع وقت با شما تماس حاصل کنیم